همه‌مون چرخیدن تو اینستا رو به نوشتن فهرست کارای نکرده ترجیح میدیم.

چون دیزاین شدیم که از استرس فرار کنیم.

اما وقتی مهارت برنامه‌ریزی رو یاد بگیریم، می‌تونیم از احساس اضطرار – و نه اضطراب – برای رسیدن به هدف‌ها‌ی مهم استفاده کنیم.

تو این پست، چیزای به درد بخوری که درباره برنامه‌ریزی یاد گرفتم رو باهاتون در میون میذارم.

 

چرا جواب نمیده

اگه برنامه‌ می‌ریزید و بهش عمل نمی‌کنید، بخاطر اینه که چهار اصل اجرای استراتژی – که تو کتاب Four Disciplines of Execution گفته شده – رو رعایت نمی‌کنید:

۱. روی هدف‌ وحشتناک-مهم‌ تمرکز نمی‌کنید.

۲. پیشرفت‌تون رو اندازه‌ نمی‌گیرید.

۳. تابلوی امتیازات ندارید.

۴. مسئولیتی متوجه‌تون نیست.

فرق سیستم و هدف از کتاب عادات اتمی

اشتباه اول برنامه‌ریزی

تو ذهن و زندگی همه‌مون معمولا چند تا هدف هست که دارن با هم رقابت می‌کنن.

اما فقط یکی‌شونه که خیلی مهمه.

تو کتاب ۴ اصل اجرای استراتژی، بهش اهـــــــــــــــداف وحشـــــــــــــــــــــــتناک‌-مهــــــــــــــــــم یا Wildly Important Goals (W.I.G) گفته میشه.

اصل اول برنامه‌ریزی میگه به جای اینکه سعی کنید تو یه روز حداکثر کارایی که می‌تونید رو انجام بدید، روی یه کار خیلی مهم تمرکز کنید و با حداکثر توجه انجامش بدید.

کتاب چهار اصل اجرای استراتژی و برنامه‌ریزی

البته معنیش این نیست که بقیه کاراتونو ول کنید.

به جاش، با محدود کردن توجه‌تون روی یک هدف خیلی‌ مهم‌، تغییری که می‌خواید رو بوجود بیارید.

 

وقتی چند تا هدف وحشتناک-مهم دارید‌

گاهی دو تا هدف دارید که به یه اندازه مهمن و یا هر دو time-sensetive هستن، یعنی یا حالا یا هیچوقت.

فرض کنید دانشجو هستید و میخواید تو پنجره زمانی محدودی، پذیرش بگیرید.

همزمان که مجبورید برای امتحانات پایان ترم آماده بشید، باید آیلتس هم بدید.

از اونجایی که معدل دانشگاه‌ و نمره آیلتس‌، هر دو روی شانس پذیرش گرفتن‌ از دانشگاه‌های خارجی تاثیر داره، هر دو هدف‌های مهمی محسوب میشن.

اگه تصمیم بگیرید که معدل دانشگاه اهمیت کمتری داره و بیشتر نمره آیلتس مد نظر قرار می‌گیره، باید حداقل کافی از وقت و انرژی‌تون رو صرف امتحانات دانشگاه کنید و بقیه‌اش رو بذارید برای آیلتس خوندن.

بر عکس اگه به این نتیجه برسید که فقط یه فرصت برای گرفتن معدل بالا تو دانشگاه دارید، ولی آیلتس رو میشه چند بار شرکت کرد، اولویت رو به امتحانات میدین نه به آیلتس.

یه مثال دیگه.

دارید روی یه پروژه وقت‌گیر اما ضروری کار می‌کنید و به نامزدتون هم قول دادید تا قبل از مراسم وزن کم کنید.

در این حالت، ممکنه تصمیم بگیرید با تغییر رژیم‌تون و یکساعت دویدن تو پارک به جای ۲ ساعت و نیم رفت و آمد به باشگاه، هم لاغر بشید، هم پروژ‌ه‌تون رو تموم کنید.

پس داشتن فقط یک هدف وحشتناک-مهم، تعطیل کردن بقیه زندگی نیست.

بلکه انجام دادن کارهاتون با حداقل کافی از توجه و زمانه، برای اینکه حداکثر‌تون رو روی یک هدف خیلی مهم بذارید.

قبل‌ از اینکه بریم سراغ اشتباه دوم، درباره انتخاب کردن مهم‌ترین هدف روز‌، با هم حرف می‌زنیم.

 

هایلایت روز

اگه ازون آدمایی هستید که همیشه سرتون شلوغه و همیشه‌ام از کاراتون عقبید، هایلایت روز می‌تونه این الگو رو تغییر بده.

جِیک نَپ [Jake Knapp] در کتاب وقت بگذار یا Make Time هایلایت روز رو، پُلی بین تسک‌های خشک روزانه و اهداف دور و دراز معرفی کرده.

جِیک نَپ Jake Knapp در کتاب وقت بگذار یا Make Time

واقعیت اینه که بیشتر آدما یا روی هدف [Goal] متمرکز میشن یا روی کارایی [Tasks] که برای رسیدن به اون هدف باید انجام بدن.

اهداف بلندمدت، آدمو تو مسیر درست قرار میدن، اما در طول راه، سخت میشه ازشون لذت برد.

از طرفی، فقط با انجام دادن فهرستی از کارها هم نمیشه به جایی رسید، چون نقطه تمرکزی ندارن.

پیشنهاد نویسنده‌ کتاب اینه که به جای تمرکز روی هدف‌های بلند مدت و یا فهرست کارها، هر روز رو با فکر کردن درباره چیزی شروع کنید که امیدوارید نقطه قوت اون روز باشه.

اگه در پایان روز ازتون بپرسن ‘هایلایت کارای امروزت چی بود’ چه جوابی میدین؟

وقتی برگردید و روزتون رو مرور کنید، چه کار، لحظه یا دستاوردیه که کیفشو ‌می‌کنید؟

هایلایت روزتون اونه.

 

هایلایت روز به چه درد می‌خوره؟

اتفاقاتی که در طول روز میوفتن، تعیین نمی‌کنن که تجربه اون روز ما چطوری باشه.

بلکه هر کسی واقعیت خودش رو با انتخاب کردن چیزی که بهش توجه می‌کنه میسازه.

در نتیجه، با انتخاب اینکه توجه‌مون به چه سمتی هدایت بشه، می‌تونیم کیفیت اون روز رو تعیین کنیم.

هایلایت روز Highlight of the day

هایلایت به روزتون، نقطه تمرکز میده.

 

انتخاب هایلایت روز

تو کتاب وقت بگذار، سه تا ملاک برای انتخاب هایلایت معرفی شده:

  • اضطرار
  • رضایت
  • لذت

 

ملاک اول: اضطرار

کاری که باید امروز قطعا و حتما انجام بدید، هایلایت اضطراری روز شماست.

ضروری‌ترین کاری که باید امروز انجام بدم چیه؟

 

ملاک دوم:‌ رضایت

تو این روش، کاری که “می‌خوایم” انجام بدیم رو به عنوان هایلایت روز انتخاب می‌کنیم، نه کاری که “باید” انجام بدیم.

امروز، انجام چه کاری بالاترین حس رضایت رو بهم میده‌؟

 

ملاک سوم:‌ لذت

تو این روش بین چیزی که باید انجام بشه و چیزی که از انجام دادنش خوشتون میاد، تعادل بوجود میارید.

اگه بعدا به امروز فکر کنم، انجام شدن کدوم کار بیشتر بهم کیف میده؟

 

کدوم روش بهتره؟

اینکه هایلایت امروز رو با چه ملاکی انتخاب کنید، بستگی به این داره که کدومش برای امروز‌ بهتر باشه: رضایت، لذت یا اضطرار؟

پس هایلایت روز، چیزیه که باید همون روز درباره‌اش تصمیم بگیرید.

یادتون باشه هایلایت روز، کاریه که میشه بین ۶۰ تا ۹۰ دقیقه تموم کرد.

اگه کمتر از ۶۰ دقیقه براش وقت بذارید، ممکنه نتونید عمیقا تمرکز کنید.

از طرفی، بیشتر‌ آدما بعد از ۹۰ دقیقه‌ توجه متمرکز، احتیاج به استراحت دارن.

در نتیجه، ۶۰ تا ۹۰ دقیقه مدت زمانیه که هم بشه یه کاری رو درست و حسابی تموم کرد و هم بشه تو زمانبندی یه روز گنجوند.

 

برنامه‌ریزی و اشتباه دوم

وقتی اشتباهِ “همه کار کردن” تصحیح شد، باید مشکل دوم برنامه‌ریزی‌ رو برطرف کنید.

برگردیم به مثال نامزد پرتوقع‌تون.

اگه قرار باشه تا مراسم‌تون وزن کم کنید، هدف روز به روزی که از خودتون انتظار دارید چیه؟

مثلا روزی نیم کیلو کاهش وزن؟

فرض کنید چند هفته اول، هر شب میرین رو ترازو که ببینید وزن‌تون تغییر کرده یا نه.

دو سه روز اول شاید وزن کم ‌کنید ولی بعد می‌بینید دیگه وزن‌تون پایین نمیاد.

وقتی ببینید برنامه‌‌تون جواب نمیده چقدر احتمال داره ادامه‌اش بدید؟

اهمیت اندازه گیری پیشرفت در برنامه‌ریزی

واقعیت اینه که بیشتر چیزایی که می‌خوایم بدست بیاریم، با فاصله زمانی از تلاش‌های ما اتفاق میوفتن:

کم کردن وزن،

بالا بردن درآمد،

جذب فالوور و … .

اثر تاخیر یا Lag Effect فاصله‌ زمانی بین اقدامات ما برای تغییر، و نتیجه‌ایه که بدست میاریم.

اثر تاخیر یا Lag Effect، چهار اصل اجرای استراتژی

اگه طوری برنامه‌ریزی کرده باشیم که فقط تغییرات رو نشونه پیشرفت بدونیم، بالاخره دلسرد میشیم، چون فکر می‌کنیم جواب نمیده.

 

رفتار پیشرو و پسرو

طبق اصل دوم برنامه‌ریزی، چیزی رو باید ملاک پیشرفت قرار داد که بشه هر روز یا هر هفته بهترش کرد.

به چیزی که می‌تونید با تلاش‌های روزانه یا هفتگی‌تون تغییر بدید، Lead behavior یا رفتار پیشرو گفته میشه.

رفتار پیشرو یا Lead Behavior

در واقع، رفتارهای پیشرو، فعالیت‌های هفتگی یا روزانه‌ای هستن که در نهایت ما رو به هدف‌ وحشتناک-مهم‌‌مون می‌رسونن.

مثلا برای کاهش وزن، رفتار‌های پیشرویی که باید هر روز بسنجید، ۱ ساعت پیاده‌روی و نخوردن میان وعده است.

در مقابل، پایین اومدن وزن شما، رفتار پسرو یا Lag Behavior هست.

رفتار پسرو یا lag behavior

چیزی که باید براش برنامه‌‌ریزی کنید، رفتارهای پیشرو هستن، نه رفتارهای پسرو.

 

یه مثال دیگه.

فرض کنید می‌خواید زبان انگلیسی‌تون رو تقویت کنید.

برای این هفته برنامه‌ریزی می‌کنید ۵۰ تا لغت جدید از کتاب Focus on Vocabulary رو یاد بگیرید.

و یادگیری رو با بی‌غلط جواب دادن تست‌های مروری هر فصل می‌سنجید.

چیزی که نتونی بسنجی رو نمی‌تونی مدیریت کنی

اینجا هم اصل دوم برنامه‌ریزی رو نقض کردید.

چون از رفتار پسرو که یادگیری هست برای سنجش پیشرفت‌ استفاده کردید.

یادگیری لغات جدید تابع اثر تاخیره و بلافاصله بعد از مطالعه کردن بدست نمیاد.

در واقع، پژوهش نشون داده، برای یادگیری هر لغت جدید، باید بارها در موقعیت‌های مختلف باهاش مواجه بشیم، تا بتونیم معنیش رو به خاطر بسپاریم و موقع حرف زدن و نوشتن ازش استفاده کنیم.

پس واقع‌بینانه نیست که انتظار داشته باشیم، همه لغتای جدیدی که این هفته خوندیم رو یاد بگیریم و تستاشم رو هم بدون غلط بزنیم.

به جاش، رفتار پیشرویی که می‌تونید بسنجید اینه که این هفته:

  • فصل اول کتاب رو بخونید.
  • لغات هدف رو یادداشت‌ کنید.
  • معنی‌هاشون رو از دیکشنری دربیارید.
  • تمرینات هر درس رو همون روز انجام بدید.
  • آخر هفته هم آزمون مروری فصل رو تموم کنید.
  • و برگردید به درس و اشتباهات‌تون رو پیدا کنید.

اگه می‌خواید درباره روش‌های علمی یادگیری لغت بیشتر بدونید، این پست رو ببینید.

 

اشتباه سوم برنامه‌ ریزی

احتمالا با حس خوب تیک زدن کارای انجام شده، آشنایید.

شمردن قدم‌های کوچیکی که هر روز به سمت هدف‌تون برمی‌دارید، شما رو به ادامه مسیری که – ممکنه خیلی به آخرش مونده باشه – امیدوار می‌کنه.

برنامه‌ ریزی درسی برای موفقیت

من از اپلیکیشن Notion برای برنامه‌ریزی استفاده می‌کنم.

بزودی درباره این برنامه کاربردی، پست میذارم :)‌

 

اشتباه چهارم در برنامه‌ریزی

یکی از انگیزه‌هایی که باعث میشه هدف‌هامون رو دنبال کنیم، حفظ آبروئه!

وقتی بقیه از هدف‌ها و برنامه‌هامون باخبر باشن، کمتر ممکنه تنبلی کنیم یا بیخیال شیم.

چون می‌ترسیم بقیه ازمون بدشون بیاد،

یا فکر کنن نمیشه رومون حساب کرد،

و طردمون کنن.

و می‌ترسیم وقتی طرد شیم، از گرسنگی و تنهایی بمیریم.

یا حتی طعمه خرسای قطبی بشیم!

چون تو ذهن و زندگی انسان بدوی، طرد و تنهایی مساوی مرگ بوده.

از این ترس که در DNA ما به یادگار گذاشته شده استفاده کنید، که به هدف‌های وحشتناک‌-مهم‌تون برسید.

وقتی برنامه‌ریزی می‌کنید، یه نفر رو در جریان پیشرفت هفتگی‌تون قرار بدید.

هفته‌ای یه بار باهاش درباره کارایی که کردید و تسک‌هایی که برای هفته بعد برنامه‌ریزی کردید، حرف بزنید.

اینطوری حمایت اون فرد و احساس تعهدی که ایجاد می‌کنه، احتمال اینکه از برنامه عقب بیوفتید رو به حداقل میرسونه.

 

اگه این پست براتون جالب بود، ممکنه بخواید درباره این موضوعات هم بدونید:

 

_________ نوبت شماست _________

تجربه و دیدگاه‌تون می‌تونه به دیگران کمک کنه :)