کتابهایی که دنیامو ساخت

کتاب وقتی می‌تونه رو آدم تاثیر بذاره که آمادگیش رو داشته باشی.

کتابایی که تو این پست معرفی می‌کنم، به وقتش اومدن تو زندگیم.

برای همین عمیقا تحت تاثیر قرارم دادن.

شاید وقتش برای شما هم رسیده باشه.

ویدیوی این پست رو می‌تونید در کانال یوتوب خانوم میم ببینید.

 

۱. کتاب من آنم | نیسارگداتا ماهاراج

اگه همه جا آتیش بگیره یا زلزله بیاد و من فقط بتونم یه چیز رو با خودم ببرم، قطعا این کتابو برمیدارم.

شاید بگید خب گوشیتو بردار، اون که بیشتر لازم میشه.

گوشیو از بقیه میشه گرفت، اما حقیقتی که تو این کتاب هست رو میدونم تو اون اوضاع پیدا نمیکنم.

این کتاب برام عین دیکشنریه هر چند وقت یه بار برمیگردم بهش، حرفایی که یادم رفته رو دوباره مرور می‌کنم.

با این کتاب بود که شروع کردم راحت زندگی کردن.

اصلا شروع کردم به زندگی کردن.

تو اون دو روزی که این کتاب ۵۰۰ صفحه‌ای رو بدون وقفه خوندم، میدونستم دیگه خودم نمیشم.

و نشدم.

تا چند سال پیش کیفیت زندگی منم مستقیما به این بستگی داشت،

که چقدر بتونم رو همه چیز کنترل داشته باشم،

و چقدر از چیزایی که میخام رو بدست بیارم.

مثلا اگه کارم یا رابطم اوکی بود،

منم خوب بودم،

و اگه نبود بهم می‌ریختم.

مخصوصا تو اون برهه، زندگیم در طوفانی از حوادث بود.

برای همین از همیشه ناخوشحال‌تر بودم.

بعدا که یاد گرفتم یه قدم برم عقب و همه چیز رو همونطور که هست ببینم،

فهمیدم همچین طوفانی ام در کار نبوده،

خودم تشت تشت آب میریختم تو زندگیم،

بعدم می‌نشستم خشک میکردم.

بله …

هنر بی‌بدیل خلق مشکلاتی که وجود ندارن!

 

کتاب من آنم درباره چیه؟

I Am That جوابای نیسارگداتا ماهاراج [Sri Nisargadata Maharaj] به سوال آدماییه که از از همه جای دنیا اومدن بمبئی تا حقیقت رو پیدا کنن.

نیسارگداتا ماهاراج، حدود ۱۰۰ سال پیش تو یه خونواده خیلی فقیر تو هند بدنیا میاد.

تا میانسالی هم یه آدم کاملا معمولی بوده، تا اینکه با یه پیشوای معنوی‌ یا Guru آشنا میشه و شروع میکنه به مدیتیشن و یوگا.

بعد از حدود دو سه سال به روشن‌ضمیری یا Enlightenment میرسه.

جوابایی که از زبون این آدم بیسواد میشنوین، در عین سادگی نفس‌گیره.

The real does not die, the unreal never lived.

واقعی هرگز از بین نمیره، غیرواقعی هرگز وجود نداشته.

کتاب صوتی من آن هستم رو به زبان فارسی می‌تونید اینجا تهیه کنید.

 

۲. کتاب بازی‌ها | اریک برن

منظور از بازی‌، الگوهای رفتاری و بده بستون‌هاییه که آدما تو روابطشون ناآگاهانه و گاهی هم نیمه آگاهانه بوجود میارن که برای رسیدن به خواسته‌هاشون میونبر بزنن.

این بازیا از بیرون خیلی عادی بنظر میاد و تقریبا هر روز همه‌مون  اونها رو می‌بینیم یا درگیرشون میشیم.

بازی‌ها تو هر موقعیتی می‌تونن اتفاق بیوفتن،

مثلا تو مهمونی،

روابط جنسی،

ازدواج،

دنیای تبهکاری،

و حتی اتاق مشاوره.

 

بازی زن سردمزاج

این یکی از بازیهای ازدواجه، رابطه‌ایه که شوهر میخواد با همسرش عشق‌بازی کنه، اما با سردی طرد میشه.

بعد از چند بار تلاش و تکرار، زن میگه:

همه مردا حیوونن و فقط دنبال سکسن …

تو اصن منو به خاطر خودم دوس نداری و فقط دنبال یه چیزی.

مرد برای مدتی منصرف میشه.

بعد دوباره شروع میکنه به تلاش کردن،

ولی بازم بی‌نتیجه است.

بالاخره اونم عقب میکشه و دیگه تلاش نمیکنه.

بعد از چند وقت، زن شروع میکنه به رفتارهای صمیمی و حتی فراموشکارانه!

تو اتاق خواب، نیمه برهنه راه میره،

و یه وقتایی یادش میره با خودش حوله ببره حموم!

بعد از مدتی شوهر به این تحریک‌ها جواب میده و باز سعی خودش رو میکنه.

و بازم با سردی می‌بینه و در نتیجه‌ بازی سرسام شروع میشه.

 

بازی سرسام

این بازی وقتی اتفاق میوفته که دو نفر شروع میکنن به لیست کردن اینکه:

دوستات چی کار کردن،

خونوادت چرا اینطوری میکنن،

خودت چرا اونطوری هستی،

و آخرم پای پول میاد وسط و … .

بالاخره دعوا با به هم کوبیدن در تموم میشه.

این دفعه شوهر تصمیم می‌گیره که یک ازدواج بدون سکس رو با زنش ادامه بده.

یه مدت میگذره.

شوهر قدم زدن‌های زنش رو با لباس خواب یا ترفند فراموش کردن حوله حموم رو نادیده میگیره.

تحریکات زن خودمونی‌تر و بیشتر میشه اما شوهر هنوز خودداری میکنه.

تا اینکه یک شب ناگهان زن، شوهرش رو میگیره و ماچ میکنه.

شوهر اول واکنشی نشون نمیده و تصمیمی که گرفته رو فراموش نمیکنه.

اما به زودی اقتضای طبیعت، احساسات خفته اون رو بعد از دوران طولانی گرسنگی تحریک میکنه و این‌ بار مطمئنه که پیروزی مال اونه.

وقتی با هم تو تختن، اولین پیشروی‌هاش پس زده نمیشه و اونم جسورتر میشه.

ولی در لحظه بحرانی، زن خودش رو عقب میکشه و میگه:‌

نگفتم شما مردا فقط دنبال یه چیزین!

من فقط محبت میخواستم ولی تو همش دنبال سکسی!

و دوباره بازی سرسام شروع میشه، اما این‌دفعه بدون مقدمه چینی و پیش درآمد یه راست وارد مشاجرات مربوط به پول میشه.

واقعیت اینه که شوهر هم با وجود اعتراضاتش، تو این بازی، به اندازه زنش از صمیمیت جنسی واهمه داره.

در واقع خودش همچین زنی رو انتخاب کرده که باهاش زندگی کنه تا ناتوانی جنسی‌اش رو مخفی کنه و گناهش رو هم بندازه گردن زنش.

 

آنتی تز بازی زن سردمزاج

آنتی تز یا حالت ناقض بازی می‌تونه به اندازه خود بازی خطرناک باشه.

مثلا معشوقه گرفتن، نوعی قماره که ممکنه طی یک رقابت تحریک‌آمیز، باعث بشه زن بازی رو کنار بذاره و به زندگی عادی زناشویی تن در بده.

اما گاهی‌ام ممکنه خیلی دیر شده باشه.

از طرف دیگه زن هم ممکنه از این موقعیت استفاده کنه و با وکیل گرفتن و درخواست طلاق و داستان‌های بعدیش، بازی ‘گیرت آوردم پدرسوخته’ رو راه بندازه.

چیزی که اریک برن در برخورد با بازی زن سرد مزاج پیشنهاد میده، اجتناب کردن از بازی سرسامه.

چون این بازی در واقع، با بالا بردن هیجان، جانشین رابطه جنسی میشه.

 

۳. کتاب با چرا شروع کنید | سایمون سینِک

این کتاب شما رو با چرایی کسب و کاری که راه انداختید آشنا می‌کنه.

سایمون سینک میگه دنیایی که با چرا شروع نمیشه،

جاییه که بیزنس‌ها، محصول یا سرویس کم و بیش مشابهی رو میفروشن،

و اگه ازشون بپرسی چرا مشتریاتون از شما میخرن و نه از رقیباتون،

میگن بخاطر ویژگی‌‌های محصول یا قیمت مناسب تره.

و این یعنی اصلا نمیدونن چرا کاری رو می‌کنن که دارن میکنن!‌

حتی کارمنداشونم نمی‌دونن چرا اونجا کار میکنن.

دایره طلایی‌ای که سایمون سینک معرفی میکنه با چیستی کاری که یک کسب و کار انجام میده شروع میشه.

مثلا همه شرکتا و بیزنس‌ها می‌تونن بگم چه کاری انجام میدن و می‌تونن بگن چطوری انجامش میدن.

اما وقتی به چرایی کسب و کار میرسن، آدمای کمی هستن که بتونن بگن چرا صبح پا میشن میان سر کار.

و نه دلیلش پول نیست،

یک خروجی و نتیجه است.

مثلا شرکت اپل رو در نظر بگیرید.

اگه میخواست کاری که همه میکنن رو بکنه می‌گفت:‌

“ما کامپیوترای فوق‌العاده میسازیم که دیزاین و طراحی قشنگ دارن و کار باهاشون راحته، میخوای یکی بخری؟”

درحالی که پیام اپل اینه:‌

“ما تو هر کاری که انجام میدیم، معتقدیم به متفاوت فکر کردن و به چالش کشیدن وضعیت موجود.

این کار رو با طراحی زیبای محصولات و استفاده راحته اونها انجام میدیم. و اتفاقا کامپیوتر می‌سازیم.

میخواید یکی بخرید؟”

 

۴. کتاب هنر جنگ | سون زو

اگه میخواید تو زندگی نجنگیده برنده بشید، این کتاب رو بخونید.

هنر جنگ دو هزار سال پیش توسط یه فیلسوف اسرارآمیز چینی تدوین شده و یکی از معتبرترین کتاب‌های استراتژی دنیاست.

از این کتاب میشه تو هر درگیری‌ و رقابتی – از روابط بین فردی گرفته تا ارتباطات بین‌المللی – استفاده کرد.

در واقع، هدف کتاب هنر جنگ،

شکست‌ناپذیری،

پیروزی بدون جدال از طریق درک طبیعت،

سیاست،

و روانشناسی درگیری‌هاست.

در فلسفه سون زو، فنون جنگی مراتب مختلفی داره.

بعضی از ارتش سالارها، به نیروهای مسلح دشمن حمله میکنن و شهرهای دشمن رو محاصره میکنن.

سون زو این رو بدترین نوع جنگ میدونه.

از اون بالاتر، ارتش سالاریه که اتحادهای شکل‌گرفته علیه خودش رو متلاشی میکنه.

اما بهترین رو ارتش سالاری میدونه که نقشه‌های دشمن رو قبل از شکل گیری، نقش بر آب میکنه.

 

۵. انسان خردمند | یوآل نوح هراری

تو مدرسه همیشه متنفرترین درس برام تاریخ بود. چراش رو نمیدونم، فقط میدونم حوصله داستانای نم کشیده نداشتم.

کتاب انسان خردمند اما ۱۳.۵ میلیارد سال رو به جذاب‌ترین شیوه ممکنه در خودش جا داده.

همه‌مون کنجکاویم بدونیم ‌ما آدما چِمونه و چرا اینطوری‌ایم.

تو این کتاب نه تنها جواب سوالم رو گرفتم، بلکه بطور اساسی جهان‌بینیم هم تحت تاثیر قرار گرفت.

سوال مهمه دیگه‌ای که داشتم و جواب گرفت این بود که چرا ما امپراطوری پرشیا بودیم و دیگه نیستیم،

ولی کشورای دیگه که اندازه باغچه بودن، الان برای خودشون جولون میدن.

خیلی چیزای دیگه‌ام تو این کتاب هست؛

مثلا تغذیه ما آدما چطوری اینطوری شد؟

چرا پول دنیا رو میگردونه؟

یا چرا این مدل زندگی بهمون خوش نمیگذره؟

چرا پشت سر همدیگه حرف میزنیم؟

و چرا دنبال خدا میگردیم؟

… چرا؟

همش تو همین ۳۰۰ صفحه هست.

 

پ.ن. دارم فکر میکنم وقتی آتیش سوزی شد اینم وردارم!‌

پ.پ.ن. کتاب‌های هراری از سال ۱۳۹۸ تو ایران ممنوع‌الچاپ شدن، اما نشر آسیم با سانسور و حذف اسم یووال نوح هراری، کتاب تاریخ مصور بشر رو منتشر کرده.

 

۶. کتاب انسان در جستجوی معنا | ویکتور فرانکل

دکتر فرانکل روانپزشک و نویسنده‌ای بوده که گاهی از مریضاش که از رنج‌های بزرگ و کوچیک شکایت میکردن می‌پرسیده: چرا خودکشی نمی‌کنی؟!

خودش مدت زیادی تو اردوگاه کار اجباری آشویتز که توسط نازی‌ها ساخته شده بود اسیر بوده.

اردوگاهی که به عنوان «نماد بیرحمی انسانی نسبت به هم‌نوعانش» در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده.

پدر، مادر، برادر و همسر فرانکل تو این اردوگاه‌ها، به کوره‌های آدم‌سوزی انداخته شدن.

خودش و خواهرش هم، تنها بازمانده‌های خونواده بودن.

فرانکل همه اموالش رو از دست داده بود،

همه ارزش‌هاش نادیده گرفته شده بود،

از گرسنگی و سرما و بیرحمی رنج میبرد،

و هر لحظه منتظر مرگ بود.

اما نه تنها زنده موند،

بلکه از این تجربه‌ برای خلق مکتب لوگوتراپی یا معنادرمانی استفاده کرد.

اگه جایی هستید که زندگی به کل معناش رو از دست داده،

یا حتی به خودکشی فکر می‌کنید،

این کتاب شاید چیزی که نمی‌شنوید رو بهتون بگه.

کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی‌ای خواهد ساخت.

[نیچه]

 

۷. در باب حکمت زندگی | شوپنهاور

از نظر من، این کتاب باید ترم ۱ دانشگاه، جزو واحدهای [بشدت] اجباری باشه.

خلاصه بگم که شوپنهاور کسیه که تولستوی در نامه‌ای به آفاناسی فِت – که نمیدونم کیه – گفته:‌

“میدونی تابستون امسال چقدر برام با ارزش بود؟

این ایام رو با شیفتگی به شوپنهاور و لذت‌های روحی فراوون گذروندم، که پیش از اون هرگز نمی‌شناختم …

ممکنه یه روز نظرم عوض بشه اما الان یقین دارم شوپنهاور نابغه‌ترین انسان‌هاست.

وقتی آثارش رو می‌خونم میمونم چرا تا حالا ناشناس مونده.

شاید دلیلش چیزی باشه که خودش میگه:‌ اکثریت آدمیزادگان را ابلهان تشکیل میدهند.”

 

۸. کتاب زنانی که با گرگ‌ها میدوند | دکتر کلاریسا پینکولا استس

این کتاب مجموعه‌ای از افسانه‌ها و قصه‌هایی درباره کهن‌الگو یا آرکِتایپ زن وحشیه.

نویسنده‌اش روانکاویه که سعی می‌کنه با کاوش در ویرانه‌های جهان درونی زنان،

سرزندگی و شادابی از دست رفته اونها رو بهشون برگردونه،

و کمک کنه غریزه طبیعی روح زنانه از نو احیا بشه.

این کتاب محصول مطالعات زیست‌شناختی حیات وحش و خصوصا گرگ‌هاست – که بنظر نویسنده – هم سرزندگی‌شون و هم رنج‌هاشون شبیه تاریخ زندگی زنهاست.

گرگ‌های سالم و زن‌های سالم، ویژگی‌های روحی مشابهی دارن:

هشیاری،

سرزندگی،

بازیگوشی،

و توانایی عظیم برای ایثار.

گرگ‌ها و زن‌ها ذاتا اجتماعی و کنجکاون و از ظرفیت تحمل و قدرت بالایی برخوردارن.

اونها قوه درک بالا و شم قوی دارن،

و بسیار وفادار،

قابل اعتماد،

و شجاعن.

اما گرگ‌ها و زنها،

هر دو در معرض تعقیب و مزاحمت قرار گرفته‌ان،

مرعوب شدن،

و خونخواری و درندگی بهشون نسبت داده شده.

اونها آماج حمله کسایی بودن که هم حیات وحش و هم زوایای وحشی روح رو از بین میبرن.

هر چیز غریزی‌ای رو نابود می‌کنن و هیچ ردی ازش به جا نمیذارن.

زنان وقتی رابطه با طبیعت وحشی‌شون رو از نو برقرار میکنن،

تبدیل به موجودی دوراندیش،

الهام‌بخش،

با شم و درک قوی میشن،

که می‌تونه در جهان درون و بیرونش زندگی پرشور ایجاد کنه.

در واقع زن وحشی، زن مهارنشدنی نیست،

بلکه زنیه که بطور طبیعی زندگی میکنه.

زندگی‌ای که در اون، محدوده و مرز بندی سالم وجود داره.

زن وحشی، یک زن سالم و متعادله.

قوی،

زندگی‌ بخش،

خلاق،

وفادار،

واقف به قلمرو  …

درست مثل یه گرگ.

 

اگه این پست براتون جالب بود، ممکنه بخواید درباره این موضوعات هم بیشتر بدونید:

• زندگی‌ای که باید زودتر شروع میکردم
•  چیزایی که باید قبل از خیانت بدونید
• چیزایی که باید قبل از گیاهخواری بدونید
• نصیحتای من به خود قبلیم
• راهنمای سفر به شهرهای ایران
• از علاقه تا کسب‌وکار پول‌ساز 
• برنامه‌ریزی برای هدف‌های وحشتناک مهم 

 

برای اطلاع از پست‌های جدید صفحه اینستاگرام یا کانال یوتوب خانوم میم رو دنبال کنید.

 

_________ نوبت شماست _________

شما هم کتابایی که دنیاتونو عوض کرده رو معرفی کنید :)