شیشههای رنگی هتل صفائیه و شاندیز تالار یزد هر کسی رو وسوسه میکنه.
اما درِ اتاق هتل کم ستارهات رو – به جای کارت – با کلون که باز کنی؛
تو کوچه پسکوچههای چند صدساله که خودتو گم کنی؛
کرایه اتوبوست رو که با غریبنوازی مهاجر زاهدانی پرداخت کنی؛
یا حتی فحشهای یزدی رو که از راننده اسنپ خانوم یاد بگیری … میفهمی تجربه سفر – بدون فیلتر – یعنی چی.
این پست، برای همه کساییه که میخوان خودشون رو تو یزد کشف کنن.
تاریخ سفر: ۱۱ تا ۱۴ آبان ۹۸
هتل سنتی ترنج یزد
اینجا یه خونه مرمت شده از دوره قاجاره تو بافت تاریخی یزد.
قدم زدن تو این محله رو – که بهش بازار نو میگن – با هیچی عوض نمیکردم.
امکانات: عالی
یه هتل ۴ ستاره بود در مقیاس کوچیک. همه چی داشت؛ از یخچال و السیدی گرفته تا واکس و نخوسوزن.
فضا و محیط: عالی
با وجود بازسازی و مرمت، فضای تاریخی این اقامتگاه حفظ شده بود.
بهداشت: بسیار خوب
هتل بسیار تمیزی بود. حمام و سرویس بهداشتی خیلی خوبی داشت. ملحفهها و حولهها هم کاملا تمیز بودن.
غذا: معمولی
این هتل هم مثل اقامتگاه سفرم در کردستان (Bed and Breakfast (B&B بود. یعنی هزینهای که پرداخت کردم شامل صبحانه و اقامت میشد.
صبحانهاش میتونست بهتر باشه. روز اول که فقط من مهمون هتل بودم، بوفه آزاد نداشت. خیار و گوجه و نونش مونده بود. مرباها سفت شده بود و … .
اما روز سوم برای حفظ آبرو جلوی مهمونای خارجی، صوبونه بهتر شد!
ضمنا رستوران هم نداره که برای ناهار یا شام روش حساب کنید.
هزینه: مناسب
بنظرم شبی ۱۰۰ هزار تومن برای هتلی که تمیز و قشنگه، امکانات لازم رو داره، پرسنل دوستداشتنیای هم داره منطقیه.
دیزی اسفنجرد
فهرست بلند بالای من از رستورانها و کافههای یزد با دیزی سرای اسفنجرد شروع میشد. محیطش معمولی اما دیزیش خوب بود.
نون خشک سنتی، خوشنمکی دیزی رو جبران کرد؛ مخلفاتش هم تکمیل بود.
دیزیسرای اسفنجرد از بافت تاریخی شهر یزد نسبتا دوره. باید با تاکسی یا اسنپ برید خیابون جمهوری حوالی دروازه قرآن.
میدون میرچخماق
این میدونگاهِ فوارهدار به اسم حاکم یزد در دوره تیموریان نامگذاری شده.
ایشون به کمک همسرشون – فاطمه خاتون – کلی مسجد و خانقاه و مدرسه و آبانبار و … ساختن.
البته از اونجایی که زن باید همیشه ‘پشت’ یک مرد موفق باشه نه کنارش، اون اطراف اثری از اسم فاطمه خاتون نبود.
زندان مخوف اسکندر
مدرسه ضیائیه ۱۰ قرن قدمت داره با چندین روایت؛ میگن در زمان حمله اسکندر مقدونی ساخته شده که مخالفانش رو زندانی کنه.
بعضیها هم میگن خونهایه که زمان حمله مغول ساخته و بعدها بعنوان مدرسه تکمیل شده.
توقع من این بود که وقتی از پلههای سرداب میرم پایین، وحشت و ناامیدی زندانیای اسکندر رو زیر پوستم حس کنم. اما بجاش رسیدم به یه گالری هنری رمانتیک.
بازارهای سنتی و تاریخی یزد
راستش من اگه دوباره برم یزد سمت بازاراش نمیرم. نه معماریشون جذبم کرد نه خبری از طلا یزدی و ترمه بود.
بازار خان و شاهزاده فاضل و مسگرا و زرگرا و … همه رو رفتم؛ اما فقط بازار قیصریه برام جاذبه داشت.
گرچه بازار نسبتا راکدی بود، اما انرژی خوبی داشت.
میگن ۵۰ سال پیش بازار اصلی یزد بوده؛ اما حالا از رونق افتاده. چون صاحبای اصلی مغازهها فوت کردن؛ بچههاشون هم یا خارجن، یا به کارای دیگه مشغولن.
یه کافه کیک (Coffee & Cake) هم داشت که کیک یزدی با برش مثلثی میفروخت.
بهتر از اون اما، کافه عدسی پناهنده بود. مزهای که شبیه هیچ عدسی دیگهای نبود.
دالان بهشت : کوی گلچینان
وقتی داشتم از بازار برمیگشتم این کوچه توجهمو جلب کرد. مثل یه دالون بیانتها بود.
چند ثانیه وایسادم … بعد دیگه نتونستم وایسم.
اینجا کوی گلچینانه؛ یکی از قدیمیترین محلههای یزد.
وقتی تو کوچهپسکوچههاش قدم میزنید، انگار همه تاریخ یزد یکجا تو وجودتون لود میشه.
دلم میخواست سکوت کوچههاشو بریزیم تو شیشه با خودم بیارم تهران.
خانه مرتاض : دانشکده هنر و معماری یزد
یکی از کارکنان خانه مرتاض گفت بدون مقنعه بعیده رات بدن؛ ولی صبر کن نگهبان بیاد.
منم مثل یه دختر حرفگوش کن یه گوشه منتظر وایسادم.
دو تا دختر مقنعه-بسر رد میشدن … پرسیدم اینجا کجاست؟
گفتن دانشکدهمونه؛ بیا ما میبریمت تو … یواشکی رفتم و یواشکی هم برگشتم.
این خونه یادگار عهد قاجاره که از طرف خونواده مرتاض به دانشکده هنر و معماری یزد اهدا شده.
دانشجوهای خوشذوق دانشکده، همون بغل یه کافه باز کردن که حتما باید ببینیدش.
مستندات زیادی ازش در دست نیست؛ شارژ دوربین و گوشیم تموم شده بود.
آیین بختگشایی در مناره مسجد جامع یزد
رسم گردو شکستن دخترای دم بخت موقع بالا رفتن از مناره مسجد عجیب، اما برای خیلیها کارساز بوده.
با خانومی که از شبستان مسجد میومد بیرون راجعبهش حرف زدم. گفت خیلی ساله که اجازه بالا رفتن از مناره مسجد رو نمیدن. شاید ظهر جمعه باز باشه یا روزای خاص … مثلا ۲۷ رمضان.
میگفت یزدیها خیلی سال پیش برای بختگشایی و رفع مشکل با آداب خاصی از پلههای مناره بالا میرفتن؛ زیر پای راستشون گردو میشکستن که حاجت بگیرن.
میگفت یزدیها معتقدن این مسجد با نیت پاک ساخته شده و متبرکه؛ کلا معنی خاصی براشون داره.
این خانم انقدر واقعی بود که تحتتاثیر قرار گرفتم و راه افتادم به سمت مسجد! اینجا بود که خیابون مسجد جامع رو دیدم و بخت از یادم رفت.
خیابون مسجد جامع یزد
فضای این خیابونِ سنگفرش شده، آدمو یاد سی تیر تهران مینداخت. بنظرم یکی از توریستیترین خیابونای یزد بود.
کلی فروشگاه پوشاک الیاف طبیعی در امتداد خیابون بود؛ انتهاش هم بازار صرافها؛ که بدلیجات و کیف و کفش ترمه و گلیم و … داشت.
قیمتا یه کوچولو توریستی بود ولی ارزش یکبار سر زدن رو داشت.
مغازههای خیابون مسجد جامع ۲ تا ۵ ظهر میبندن؛ خیلی سوتوکور میشه اما شباش زنده است.
یه جوری برنامهریزی کنید که یا شب اونجا باشید یا صبح.
قیمه یزدی : رستوران فوکا
این رستوران وسطای خیابون مسجد جامع است. فضای پشت بومش خوبه، مخصوصا اگه خونواده باشید. من قیمه یزدیاش رو امتحان کردم.
غذای من یکمی مونده اما خوشمزه بود. یادتون باشه وقتی توریست کمه یا رستورانی خلوته، غذاهای خورشتی نخورید.?
کافه رستوران بام یزد
یه رستوران دیگه تو خیابون مسجد جامع هست به اسم کافه رستوران بام.
چه بلاگها که در وصفش ننوشتن … اما وقتی رسیدم اونجا اتفاقی که باید، در من نیوفتاد.
همه چیز خیلی معمولی بود. فقط نمای خیابون مسجد جامع به دلم نشست.
کباب مصری و عرق بید و شاترهاش خوب بود. همین!
خانه هنر یزد : کافه، گالری و بیشتر …
بالاخره اتفاقی که باید، افتاد … .
خانه هنر یزد یکی از بهترین فضاهایی بود که من تو یزد تجربه کردم. خوشسلیقگیای که میدیدی عجیب به دل مینشست. همینطور موسیقیای که همه چیز رو گرد هم میآورد.
کافه ناردون
این کافه second best من تو شهر یزده. پشتبومش شبیه به کافه خانه هنره اما بزرگتر و دلبازتر.
غذای روزش مثل دستپخت ماماناس. سالاد شیرازی و عدسپلویی که اونجا خوردم … بینظیر بود و بس.
کافه نقاشی یزد : خونه، رستوران، کافه و گالری
تو فهرست کافههای حتما دیدنی شهر یزد، خانه نقاشی رو از قلم نندازید. من فرصت نکردم بمونم اما حسابی توش سرک کشیدم.
پایین، گالری نقاشی آقاییه که صاحب اونجاست. پشت بوم، کافه و رستورانه؛ با فضایی که خاطره میسازه.
دخمه زرتشتیان : برج خاموش
منطقه ثروتمندتر و امروزیتر شهر رو که رد کنید میرسید به دخمه زرتشتیان.
دخمه جایی بوده که زرتشتیای قدیم اجساد مردگانشون رو میذاشتن تا کرکس و لاشخور و .. بخورن.
اجساد رو داخل خاک نمیگذاشتن چون به تقدس خاک معتقد بودن. اینطوری از شیوع بیماری هم جلوگیری میکردن.
این خونهها اقامتگاه کساییه که مردگانشون رو به دخمه میسپردن و چند روزی میموندن.
آتشکده زرتشتیان – آتش ۱۵۰۰ ساله یزد
وارد حیاط آتشکده که بشید نیایش زرتشتی رو میشنوید؛ متمایز و خلسهآور.
آتش مقدس تو اتاقی شیشهای با آداب خاصی روشن نگه داشته میشه.
آتشی که ۱۵۰۰ سال، علیرغم جنگ و جابهجایی و شرایط نامساعد – حتی در غار – روشن نگه داشته شده.
خانه کسری : شربتخانه، صنایعدستی، کتابفروشی
اگه خواستین حوالی آتشکده یه جای دنج بشینید و راجعبه خودتون، خدا یا زرتشت فکر کنین برید خانه کسری.
طبقه اول شربتخانه است. بالاش کتابخانه و بالاتر هم فروشگاه صنایع دستی. جایی شبیه شهرکتابایی که تو تهران میسازن اما با حال و هوای یزدی.
موزه آیینه و روشنایی یزد : قصر آینه
هیچی اندازه این موزه حوصله منو سر نبرد.?
اگه اطرافش دو تا موزه خوب پیدا نمیکردم که … .
موزه خودروهای کلاسیک و دستساز یزد
این موزه سال ۹۷ از طرف اداره کل میراث فرهنگی بعنوان بهترین مجموعه انتخاب شده.
هم خودروهای کلاسیک و دستساز داره، هم موتورسیکلت. حتی بنز قدیمی استاد شجریان هم اونجاست!
موزه گنجینه سنگ یزد
سنگهایی که تو این موزه میبینید همه در استان یزد استخراج شدن. تنها ایراد گنجینه سنگ این بود که ۲ تا ۵ عصر تعطیل میشد.?
باغ دولت آباد یزد
آرامشی که برای برگشتن میخواستم اینجا بود. آب، درخت و آفتابی که از صرافت تابستون افتاده بود.
خودمو زدم به توریست بودن و دراز کشیدم رو یکی از تختاش.
نه کسی کاری به من داشت، نه من به کسی کاری.
سرکی کشیدم داخل عمارت؛ خبری نبود جز کافهای که ‘سزای گرونفروشیش نخریدن’ بود.
فالوده یزدی شیرحسین
اگه فکر میکنید فالوده فقط مال شیرازه، ماقوت یزدی رو امتحان کنید؛ حتی اگه با ذائقهتون سازگار نباشه.
سمت چپی که سفید رنگه پالوده یزدیه. سمت راستی ماقوت زعفرونیه. ماقوت همون فالوده چرخنشده است.
من فالوده رو بیشتر از ماقوت دوست داشتم.
معروفترین فالوده یزدی تو خیابون مطهریه به اسم شیرحسین. طعمهای مختلف کرم کنجد، روغنهای گیاهی و عرقیجات و … هم داره.
بیشتر از فالوده یزدی اما، معجونش درگیرم کرد.
مورد عجیب شیرینی خلیفه یزد (The Curious Case of Khalifa)
تو یزد هر جا شیرینی خلیفه دیدید ذوق نکنید!
اینجا قدم به قدم همه خلیفهان؛ خلیفه زارع، خلیفه دهقان، خلیفه تاجنیا و … .
تو یزد به هر کی شیرینیپز باشه میگن خلیفه … مثل سرآشپز.
بهترینش بنگاه شیرینیسازی حاج خلیفه علی رهبر و شرکاست. سه تا شعبه داره یکی تو میرچخماقه یکی تو خیابون جمهوری، یکی هم تو بلوار دانشگاه.
میگن خلیفه میرچخماق شبا حدود ۸ میبنده که مغازههای دور و بر هم بتونن فروش کنن.?
باید و نبایدهای سفر به یزد
در ادامه این پست سعی کردم چیزایی رو بگم که خودم دلم میخواست قبل از سفر بدونم.
رفت و آمد در شهر یزد
تو یزد هم مثل هر شهر دیگهای میتونید اتوبوس و تاکسی سوار شید، پیاده برید یا حتی اسنپ بگیرید. من هر چهار تا رو امتحان کردم.
> تاکسی
به محض اینکه علائم توریستی از خودتون نشون بدید، رانندهها باهاتون دربستی برخورد میکنن.
علائم توریست بودن:
- بیحرکت کنار خیابون ایستادن (تو یزد دست تکون ندید هیشکی واینمیسه)
- لحن نامطمئن داشتن: آقا من میخوام برم فلان جا … (فلان رو با اسم جاذبههای یزد جایگزین کنید)
- با لهجه تهرانی حرف زدن
- کرایه رو از اول طی نکردن
- سکوت کردن وقتی راننده میپیچه تو کوچه … (معمولا میگن شما هم مثله دختر\پسر خودم … ولی در عمل کرایه بچه شوعرو ازتون میگیرن!)
آخر سرم اسکناس درشتی که خیلی بیشتر از کرایه است رو ازتون میگیره و خشک میشه!
‘واکنش خشک شدن’ وقتیه که منتظر بقیه پولتون هستید؛ اما راننده بیحرکت نشسته و زیر چشمی عقبو میپاد.
این وضعیت انقدر ادامه پیدا میکنه که شما پیاده میشید و تو راه خودتونو قانع میکنید که:
” خب من مسافرم و باید مابهازایی برای پاخور کردن محلههای خشتی ثبتشده در یونسکو و بیحرمتی به حساسیتهای فرهنگی شهر داشته باشم یا نه؟!”
> پیاده
اثرات درمانی کوچههای خشتوگلی یزد انکار ناپذیره. از ویزیت روانپزشک و رواندرمانگر هم ارزونتر درمیاد.
اول صبح یا آخر شب که رفتوآمد کمتره همسفراتون رو – اگه دارین – بپیچونید و تنها شید.
ضروریات زنده موندن تو پیاده روی طولانی ایناست:
- کتونی استاندارد
- ناخن پای کوتاه
- آب معدنی زیاد
- انرژیزا (قهوه، قاووت و غذای خوب)
- کیف سبک، ترجیحا کوله یا کمری
- حمام داغ قبل و بعد
> اسنپ
تقریبا همه جای شهر گیر میاد. دیر و زود داره ولی لنگ نمیمونید. نرخش هم ۴۰-۵۰ درصد از تهران کمتره.
بهرحال پیشنهاد میکنم پیاده برید یا سوار تاکسی و اتوبوس بشید. هم با مردم معاشرت میکنید؛ هم تجربه واقعیتری از شهر بدست میارید.
> اتوبوس
برای اتوبوس سوار شدن نه تنها باید تو ایستگاه وایسید بلکه باید دست هم تکون بدید.
قسمت زنونه و مردونه هم خیلی مرز شفافی نداشت؛ ولی هیچ مردی جرئت نداشت بیاد قسمت خانوما!
من با خانومای دیگه رفتم جلوی اتوبوس نشستم. میخواستم آدما رو از نزدیک بشناسم.
زاهدانیها برای کار میان یزد؛ بخاطر پوشش متفاوتشون بچشم میان.
یکی میگفت خیلیا اونجا دارن فقط با پول یارانه سر میکنن … .
امنیت شهر یزد
تو یزد جاتون امنه و با خیال راحت و بدون اضطراب نکات ایمنیای که در هر شهری باید رو رعایت کنید. مثلا:
- وسایلتون رو جایی رها نکنید.
- حواستون به دور و برتون باشه.
- شبا جای خلوت و تاریک و ناآشنا تنها نرید.
- …
محله بازار نو در فهادان – جاییه که تا نیمه شب کلی مسافر و محلی اونجاست. نباشه هم کسی کاری بهتون نداره.
روحیات یزدیها
ساعتای اول ورودتون به شهر احساس میکنید مردم سرد و درخودفرو رفتهای داره. محل مسافر نمیذارن و انگار از بودنتون خوشحال نیستن.
اما از برداشت اول تا واقعیت فاصله زیادی هست.
یزدیها شاید درونگرا باشن اما از کمک کردن مضایقه نمیکنن. از ته دل دوست دارن بهتون ‘خَش’ بگذره.
و پدیده همهتوریستانگاری. کافیه شبیه خودشون نباشید … Hello؟
تجربه دیگران
برای رفتن به هرجایی چه یزد چه تو شهر خودتون، وقت بذارید و نظرات دیگران رو تو گوگل بخونید.
من چند تا رستوران معروف یزد رو پیدا کردم. ولی با خوندن تجربه مسافرای داخلی و خارجی منصرف شدم.
برنامهریزی کنید؛ اما ۳۰-۴۰ درصد وقتتون رو بذارید برای مکاشفات حین سفر.
سوغات یزد
بعد از باقلوا و قطاب و … ارده استان یزد معروفه. برندای خفنش ایناست:
- شابلی باستان
- بهجتی بارپاز
سفیدآب یزد هم معروفه. دستفروشا و حجرههای عطاری اطراف بازار دارن.
سفیداب خوب باید کمی نرم باشه و زیر فشار انگشت یکم له بشه. اینو خانومی که تو کافه کیک بازار قیصریه کار میکرد بهم یاد داد.
ترمه هم سوغات دیگه یزده. حوالی بازار و خیابان امام خمینی و قیام و مسجد جامع – و همه جا! – ترمه فروشیها رو میبینید.
شکمگردی در یزد
غذاهای سنتی معروف یزد ایناست:
- شولی یزدی
- کوفته یزدی
- قیمه یزدی
بجز قیمه، فرصت نکردم بقیه رو امتحان کنم. شما برید و بچشید و نتیجهاش رو تو کامنتها بگید :)
سوروک شیرینی منتسب به زرتشتیهاست.
با روغن ارده سرخ میشه؛ گل زرد داره و پودر پسته و تخم گشنیز؛ روشم شکر میپاشن.
البته تازهاش که صبح پخته شده باشه مزه خیلی بهتری داره.
آب و هوای یزد
بهترین زمان سفر به یزد آبان ماهه. مهر هنوز گرمه و آذر سرد میشه.
تو آبان سرمای شب و اول صبح غافلگیرتون میکنه؛ اما در کل هوا خوبه.
زمانبندی یزد
با وجود اینکه مسافر و گردشگر خارجی به یزد زیاد سفر میکنه. بیشتر مغازهها و حتی بعضی موزهها ظهرا تعطیلن.
حتما ساعتای کاری موزهها و جاهای دیدنی رو تلفنی چک کنید.
اگه اهل سفر هستین، پست قشم و کردستان و چابهار رو هم ببینید.
_________ نوبت شماست _________
تجربیات و سوالاتتون رو در قسمت دیدگاه ثبت کنید.
سلام… بسیار عالی سفر خوبی بود من هم موقع خواندن تجربیات سفر شما دوست داشتم چنین تجربه ای داشته باشم خصوصا در بخش سوغاتی نقش پارچه و ترمه ها بسیار جالب و دل انگیز بودن…
خیلی عالی !!!
دقیق و با جزئیات کامل توضیح دادید
سفر شما من رو برد به 16 سال پیش وقتی اونجا دانشجو بودم !!!
اون موقع به این اندازه پیشرفت نکرده بود.
وسوسه شدم دوباره به عنوان یک توریست برم و مجدد همه جا رو ببینم.
همیشه شاد و به گشت و گذار باشید
سلام،
ممنون از بازخورد خوبتون.
فکر میکنم این وسوسه با هر کسی که یکبار یزد رو ‘تجربه’ کرده باشه، باقی میمونه.
خوشحالم که بهتون خوش گذشته
فقط تو فصل تابستون سمت یزد نیاین که خیلی ناخشه
سلام خانم میم عزیز پستاتونو دوست داشتم از استحاله تا میکردوز و حالا همین این.. استحاله رو که حتما میخوام شروع کنم و در موردش بیشتر بخونم و به تازگی هم یه سفر یزد در پیش دارم که نمیدونستم کجاها رو بگردم اما یه حای جدیدو به جاهایی که شما گفتین اضافه میکنم لیزاردلند برای کسایی که دوست دار خیوون ها و خزنده هان☺️
نسیم جان سلام
ممنون که نظرت رو به اشتراک گذاشتی. امیدوارم که سفر بهت خوش گذشته باشه :)