سفر به کردستان رو با کلی وسواس و دقت برنامه‌ریزی کردم.

اما مثل همیشه، کلی اتفاقات خوب و بد غافلگیرم کرد.

تو این پست، سعی کردم تجربه‌های قابل انتقال و قابل استفاده این سفر رو به اشتراک بگذارم.

سفر من سه‌شنبه ۲۹ مرداد تا شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۸ بود.

از تهران، رفتم سنندج، روستای دولاب.

مریوان و باشماق رو دیدم.

یه شب رو در اورامانات، روستای دزلی موندم.

به گردنه تته سر زدم.

روستای بلبر، روستای سلین، شهر اورامان تخت رو هم دیدم.

 

سنندج | روستای دولاب

شهر سنندج بافت منحصر به فردی نداره.

برای همین، روستای دولاب در ۴۰ کیلومتری شهر سنندج رو برای اقامت شب اول انتخاب کردم.

اقامتگاه بومگردی روژ که تو دل روستای آروم و خلوت دولابه.

 

بهداشت: عالی

رختخواب‌های بسیـــــــــــار تمیز.

در حد تازه‌عروس.

سرویس‌ حمام و دستشویی‌ای که از خونه‌ خودمون هم بهتر بود!

 

امکانات: بسیار خوب

آشپزخونه سنتی اما کامل بود.

بجای سینک ظرفشویی یه حوضچه‌ داشت که میشد روی چهارپایه نشست و ظرفها رو توش شست.

تو تاقچه‌ هم برای هر تیپ مسافری کتاب پیدا میشد.

از هومیوپاتی و آشپزی کردی گرفته،

تا رازهای موفقیت برایان تریسی.

و البـــــــــته … تراس دلبازی که آدمو بد عادت میکرد.

 

غذا: بسیار خوب

شام، غذایی بود که همسر آقا فرزاد تهیه کرده بود.

دلمه کُردی و مرغ با دوغ و نون محلی.

صبحانه روز بعد هم عسل طبیعی، مربای آلبالو، پنیر و کره محلی و نون ساجی بود.

غذای سنتی محلی کردستان

یه خواروبار فروشی کوچیک هم تو روستا هست.

در حد رفع نیاز می‌تونید روش حساب کنید.

پ.ن. من تو این سفر هنوز به گیاه‌خواری مُشَرف نشده بودم.

 

آب و هوا:‌ روز گرم، شب سرد

تو روستای دولاب روزای تابستونی وسط مرداد، به طرز ناامیدکننده‌ای گرم میشد.

حتی تا ۴۰ درجه.

دیدنیهای سنندج

اما خنکی کوهستانی شب، امیدوارت می‌کرد.

 

هزینه: منصفانه

این اقامتگاه (Bed and Breakfast (B&B بود.

یعنی هزینه‌ای که پرداخت میشد شامل صبحانه و اقامت بود.

بنظر من نسبت به امکانات، بهداشت و مهمان‌نوازی صاحب اقامتگاه، این هزینه کامـــــــــــــــــــلا منصفانه بود.

 

دریاچه زریوار – مریوان 

برای رفتن تو دل دریاچه بزرگ زریبار، می‌تونید قایق پدالی یا موتوری سوار شید.

اگه نمای بالایی دریاچه رو ترجیح میدید،

پاراگلایدر سوار شید:

خرمگسی مکانیکی‌ با صداهایی موهِن و عجیب!

دریاچه زریوار مریوان

اهل پیاده‌روی هم اگه باشید،

دست‌فروشا و مغازه‌های اطراف دریاچه حسابی سرگرم‌تون می‌کنن.

ماهی کبابی معروف دریاچه زریوار

هایلایت دریاچه زریوار از نظر من ماهی کبابی بود.

ماهی کبابی دریاچه زریوار

برای من به یادموندنی‌ترین و خوشمزه‌ترین ماهی زندگیم بود.

کپور با سماق و لیمو و سایر مخلفات.

 

بازارهای مرزی شهر مریوان

مرزی بودن این شهر باعث شده بازار و بازارچه‌هاش اسم و رسمی به هم بزنن.

شما ولی گول نخورید!

اینجا از بازارهای مرزی رنگارنگ و ارزون خبری نیست.

پونزده سال پیش نزدیک مرز باشماق، بازاری به همین اسم وجود داشته.

ولی الان جز صف‌های طولانی کامیون‌ چیز دیگه‌ای اونجا نیست.

متاسفانه وبلاگ‌های معتبر گردشگری، مسافرا رو گمراه می‌کنن.

بازار سنتی شهر مریوان اما ارزش دیدن داره.

یه بازارچه کوچیک هم در مرکز شهره،

که پارچه‌های رنگ‌وارنگ آویخته از سقف مغازه‌هاش، از دور دلبری می‌کنن.

اونجا میتونه حداقل برای عکاسی و بازدید گزینه خیلی خوبی باشه.

چون ممکنه قیمت و سبک پارچه‌هاش، هر سلیقه‌ای رو راضی نکنه.

بازار مرزی باشماق کردستان

اقامت در مریوان

برای موندن اطراف دریاچه سه تا گزینه دارید:

  • آپارتمان‌های اجاره‌ای در شهر مریوان

خونه‌ها و سوییت‌های اجاره‌ای در مریوان،به دریاچه و شهر نزدیکن. اما دو تا نکته رو باید برای اقامت در این شهر بدونید:

اول اینکه استفاده از حمام گرم در بیشتر خونه‌ها محدودیت‌ زمانی داره.

مثلا سوییت ما فقط ۸ تا ۱۰ صبح و ۱ شب به بعد آب گرم داشت.

پس دقت کنید که موقع اجاره کردن حتما درباره حمام گرم سوال کنید.

دوم اینکه پیدا کردن خونه‌های اجاره‌ای داخل شهر تو اینترنت سختتره تا حضوری.

کلی شماره رو در و دیوار شهر هست برای خونه اجاره‌ای.

ما از مغازه‌دارهای اطراف دریاچه هم پرس‌وجو کردیم.

 

  • ویلاها در روستاهای اطراف دریاچه زریوار

روستاهای کانی‌سانان و دره تفی و … پشت دریاچه هستن.

یعنی نزدیک به مرز.

رفت‌و‌آمد بین روستاها و شهر مریوان، مجموعا یکساعت طول میشه.

یکی از فروشنده‌های اطراف دریاچه می‌گفت داخل شهر امن‌تر از روستاهاست.

گاهی با کردهای عراق و … درگیری پیش میاد.

برای همین ازش خواستیم، داخل شهر، سوییت اجاره‌ای سراغ داره.

بعدا که فهمیدیم خودش کمیسیون می‌گیره، به صداقتش شک کردیم.

سوییتی که ما پیدا کردیم به دریاچه خیلی نزدیک بود.

البته که مزیت محسوب نمی‌شد.

چون مریوان، شهر کوچیکیه.

سوییت ما آب گرم برای حموم کردن نداشت.

کولری هم که از پنجره فرو شده بود داخل، اصلا خنک نمی‌کرد.

آشپزخونه … چنگی به دل نمیزد.

اما تراس بزرگی که درختای خیابون احاطه‌اش کرده بودن، جبران می‌کرد.

 

  •  چادر زدن اطراف دریاچه زریوار

دور و بر دریاچه جایگاه‌هایی هست برای چادر زدن مسافرا. فقط ممکنه سروصدا بدخوابتون کنه.

 

منطقه اورامانات (هورامان)

وقتی از مریوان به منطقه اورامانات رسیدیم، هوا شده بود ۴۰ درجه.

محلیا می‌گفتن اینجا گرم‌ترین نقطه استان کردستانه.

هوای گرم و مردمی که دل خوشی از توریستی شدن روستاشون نداشتن، ترکیب جالبی نبود.

بهمون گفتن گردنه تَته خنکه.

خواستیم از گرما فرار کنیم، اما چیزی که بهش رسیدیم فراتر از چند درجه کاهش دما بود … .

گردنه ته ته کردستان

اینجا صفر مرزیه.

یعنی جایی که می‌تونی عراق رو با چشم غیر مسلح ببینی.

حلبچه معلومه.

و کول‌برهای خستگی‌ناپذیری که هر روز این مسیر کوهستانی رو طی می‌کنن،

از چند قدمیت رد میشن.

کولبران کردستان

تلویزیون، لوازم برقی، سیگار و … از عراق میارن.

و اگه گیر نیروهای سپاه بیوفتن،

کمترین پیامدش خرد شدن باریه که این همه راه به کول بردن.

اینجا نان یعنی جان.

کولبری تته

یه گروه از کردها بودن که با بی‌سیم، آمد و شد این کولبرها رو مدیریت می‌کردن.

جو سنگین و متشنج رو خوب میشد حس کرد.

ما هم خیلی بچگانه ازشون پرسیدیم: آقا ببخشید اونجا عراقه!؟

اخماشون که باز شد، از خدا خواسته هر چی سوال داشتیم پرسیدیم.

“بستنییییییییی … “

صدای فروشنده‌ای که بستنی قیفی دست‌ساز با شیر محلی میفروخت، آدمو ازون فضای عجیب می‌آورد بیرون.

آخه بستنی دستی … اونم تو صفر مرزی … وسط عملیات کولبرها … با اون‌همه کُرد جدی بیسیم به دست؟!

بدون اغراق و با اختلاف، بهترین بستنی زندگیم بود.

تته

گردنه تته – به معنی قله پدر – بلندترین نقطه استان کردستان محسوب می‌شه.

نیمی از سال بخاطر بارش برف سنگین مسدوده.

راستی قهوه‌خونه-رستورانی که اونجاست رو از دست ندید.

صاحبش آدم اصیلیه که اگه روز خوبش باشه، می‌تونه یه اتفاق جدید در معاشرت با کردها رو براتون رقم بزنه.

شب رو در روستای سلین موندیم.

خونه یه زوجی که تازه عروسی کرده بودن.

رو پشت بوم خوابیدیم که از گرما فرار کنیم.

ولی اونهمه ستاره‌ و کوه‌ بیخوابمون کرد.

شایدم اونهمه پشه‌!

اورامانات روستای سلین

اورامان تخت

روستا اصلا شبیه چیزایی که شنیده بودیم یا حتی عکسایی که دیده بودیم نبود.

یه شهر کوچیک با یه عالمه مغازه‌.

هرچیزی که فکرشو می‌کردی اونجا بود.

حتی پمپ بنزین و ماشین‌های گشت نیروی انتظامی و سپاه.

آدماش مثل روستاهای دیگه کردستان، اهل لبخند و سلام‌علیک نبودن.

انگار خسته شده بودن از اینهمه توجه!

Uramanat

جمعه صبحی که ما اونجا بودیم نه جایی باز بود نه اصلا چیزی بندمون میکرد.

راه افتادیم به سمت سنندج تا کمر راه رو بشکونیم و مجبور نشیم یه کله برگردیم تهران.

اورامان تخت

فرصت خوبی بود که دیدنیهای سنندج رو هم ببینیم.

۱. پارک کوهستانی آبیدر سنندج که بعضیا – و فقط بعضیا – بهش بام سنندج میگن.

اونجا به توصیه یک دوست سنندجی رفتیم غذاخوری ‘کاباقی’.

مرغ چرررررب داشت و آش دوغ با طعم شربت اکسپکتورانت.

منظره شهر اما … .

آبیدر سنندج

۲. عمارت آصف خان وزیری یا خانه کرد، نزدیک بازار بزرگ سنندجه.

با دیدن این موزه میشه گفت حداقل یک واحد کردشناسی پاس کردید.

خانه کرد سنندج

خیلی دوستش داشتم.

عمارت آصف خان وزیری سنندج

۳. بازار سنندج هم جز حمام تاریخی خان، جاذبه دیگه‌ای برای ما نداشت؛ اونم نیمه کاره بود.

دیدنی‌های سنندج کردستان

۴. رستوران معروف جهان‌نما در مرکز شهر سنندج رو هم رفتیم.

اما من اصلا توصیه‌اش نمیکنم.

قورمه سبزی بی‌اندازه چرب.

دلمه بسیار معمولی.

و چند عدد پرسنل بی‌حوصله،

در فضایی که خستگی سفر رو به تن آدم میذاشت.

دلمه زن آقا فرزاد تو روستای دولاب، به مراتب خوشمزه‌تر بود.

 

باید و نبایدهای سفر به کردستان

کردستان همیشه‌ام خنک نیست!

آب‌و‌هوای کردستان، کوهستانی و اختلاف دمای شب و روز زیاده.

اونجا که بودیم روزا ۳۸-۴۰ درجه بود.

شبا هم انقدری سرد میشد که بدون پتو و لباس گرم نمیشد خوابید.

 

به بومی‌ها اعتماد کنید.

چه در سفر به کردستان و چه جاهای دیگه‌ به اطلاعات و توصیه‌های بومی‌ها اعتماد کنید.

ممکنه در ظاهر کم‌سوادتر و کم اطلاع‌تر از ما بنظر بیان،

اما قطعا درباره شهر و دیارشون خیلی بیشتر از من و شما و اینترنت میدونن.

 

واقع‌بینانه برنامه‌ریزی کنید.

از تهران که دور میشیم فکر می‌کنیم دیگه ترافیک و شلوغی تموم شده.

اما واقعیت اینه که در بیشتر شهرها – از جمله سنندج،

ترافیک و تعطیلات می‌تونه کیفیت و زمانبندی بازدیدتون رو تحت‌تاثیر قرار بده.

پس شلوغی تعطیلات و آخر هفته رو در برنامه‌ریزی‌تون لحاظ کنید.

 

مسلح برید کردستان!

تابستونا پشه و گرما بهتون رحم نمیکنه!

گول خاطره‌ قدیمی‌ها و کسایی که تو فصل سرما رفتن کردستان رو نخورید.

دمای هوا اوایل شهریور بین ۳۳ تا ۴۱ درجه بود.

تعداد پشه‌ها هم به ظاهر زیاد نیست.

اما قطعا همون هف‌هشتایی که نیش میزنن براتون بسه!

اسپری یا پماد ضد نیش حشرات از داروخانه بگیرید.

و یا کرم‌ها و لوسیون‌های معطر به خودتون بزنید که نیان سمتتون.

میگن مالیدن آب‌لیمو رو پوست موثرترین روش سنتی دفع پشه است.

 

پ.ن. الان که بعد از یکـــــــــسال دارم این پست رو ویرایش می‌کنم، هنوز جای نیش یکیشون رو پام هست!

 

کلانه با دوغ محلی رو جدی بگیرید.

برای خوردن کلانه با دوغ محلی ‘واقعی’:

۱. از شهر و جاهای توریستی دور شید.

۲. یه خانوم مسن روستایی رو پیدا کنید که دم در خونه‌اش داره کلانه می‌پزه.

ما اینکارو در روستای دزلی – تو مسیر اورامان تخت کردیم.

هم در مسیر رفت و هم برگشت!

توصیف‌ناپذیر.

 

ماهی کبابی دریاچه زریوار یک بایده!

به هیچ‌وجه ماهی کبابی دریاچه زریوار رو دست کم نگیرید.

مخصوصا اون مغازه کوچیک دم شهربازی با تختای صورتی رو.

 

و اینـــــــــــــک … [صدای طبل لطفا] … بستنی با شیر محلی

بهترین تجربه بستنی قیفی با شیر محلی رو در مریوان و گردنه تته خواهید داشت، نه سنندج.

هر چی از سنندج دورتر میشید، عطر گلاب و هل بستنی هم بیشتر میشه.

یا حداقل تجربه من اینطوری میگه.

 

تخمه آفتابگردان

اونهمه گل آفتابگردون تو جاده،

به شک نمیندازت‌تون که شاید تخمه‌های اینجا حرف تازه‌ای برای گفتن داشته باشن!؟

 

شیرینی سنتی کردی

سوغات کردستان، نون برنجی و کاک و شیرینی کنجدی گزنگبین و … هستش.

به توصیه دوست سنندجیم، از فروشگاه ارمغان سنندج خرید کردیم.

خیلی تازه بود.

شیرینی دیگه‌ای که توجهتون رو بهش جلب می‌کنم،

یه جور باقلوای بزرگ مثلثی بود با آب‌شکر و خمیر هزارلا.

ما در مسیر مریوان (شهر کانی دینار) امتحانش کردیم.

خوب بود.

اگه اهل سفر هستین، این صفحه رو ببینید.

 

_________ نوبت شماست _________

تجربه و دیدگاه شما می‌تونه به دیگران کمک کنه تصمیمات بهتری بگیرن :)