سفر به کردستان رو با کلی وسواس برنامهریزی کردم،
و با کـــــــــــــلی اتــــــــــــــــــفاق غـــــــــــــــــــــــــــــــــافلگیر شدم.
اصلن تو راه بـــــــــــــــــــــــــرگشت بود که تصمیم گرفتم،
وبـــــــــــــــــــلاگ نویــــــــــــــــــــــسی رو شــــــــــــــــــــــروع کنم.
سفر من بین ۲۹ مرداد تا ۲ شهریور ۱۳۹۸ بود.
از تهران رفتم سنندج، روستای دولاب.
مریوان و باشماق رو دیــــــــــــــــــدم.
یه شب رو در اورامانات،
روستـای دزلی موندم.
از گردنه تته رد شدم.
روستای بُلبَر و سلین،
و اورامان تخت رو هم دیدم.
سنندج | روستای دولاب
بنظرم سنندج بافت منحصر به فردی نداشت.
برای همین، تصمیم گرفتم خارج از شهر بمونم.
اقامـــــــــــــــتگاه بومــــــــــــــــــــگردی روژ,
تو دل روســــــــــــــــــــــتای آروم دولاب,
۴۰ کیــــــــــــــــــــــــــــــــــــلومتری سنندج.
بهداشت ۵ ســـــــــــــــتاره,
امکانات سنتی اما کامل،
با یه طاقچه پر کــــــــتاب،
از هومیــــــــــــوپاتی گرفته،
تا آشــــــــــــــــــــــــپزی کُردی.
و البته تراسی که آدمو بد عادت میکرد.
دلمه کُردی و مرغ با دوغ و نون ساجی,
دستپخت همسر آقا فرزاد
تو روستای دولاب یه خواروبار فروشی کوچیک هست،
که میتونید در حد رفع نیازهای اولیه روش حساب کنید.
پ.ن. من تو این سفر هنوز به گیاهخواری مُشَرف نشده بودم.
دریاچه زریوار | مریوان
برای رفـــــــــــــــــــــــــــــتن تو دل دریاچه زریبار،
میتونید قایق پدالی یا موتوری سوار شید.
و اگه نمای بالایی دریاچه رو ترجیح میدید،
پــــــاراگــــــــــــــــــــــلایــــــــــــــدر ســـــــــــــــــوار شید:
خرمگسی مکانیکی با صداهایی موهِن و عجیب!
اگر نه که میتونید با پیادهروی،
دســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــتفروشها،
و مغازههای اطراف دریـــــــــــاچه،
خودتون رو ســـــــــــــــــرگرم کنید.
ماهی کبابی معروف دریاچه زریوار
هایلایت دریاچه زریوار از نظر من ماهی کبابیه،
مزه هر چی ماهی رو از حافظه چشاییتون پاک میکنه.
ماهی کپور با سماق و لیمو و سایر مخلفات | دریاچه زریوار – مریوان
بازارهای مرزی شهر مریوان
مرزی بودن این شهر باعــــــــــــــــــــــث شده،
بازارچههاش اسم و رســــــمی به هم بزنن.
شما ولی گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول نخورید!
اونجا خبری از بازارای رنگی و ارزون نیست.
پونزده سال پیــــــــــش نزدیک مرز باشماق،
بازاری به همــــــــــــــــــین اسم وجود داشته.
ولی الان جز صفهای طولانی کــــــامیون,
چیز دیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگهای نمیبینیـــــــد.
بازار سنتی مریوان اما ارزش دیــــــدن داره.
یه بازارچه کوچیک هم تو مرکز شــــــــــهره،
که پارچههای رنگو-وارنگ آویخته از سقف،
از دور دلبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــری میکنن.
اونجا میتونه حداقل برای عکاسی و بازدید،
گزینه خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوبی باشه.
چون ممکنه قیمت و سبــــــــک پارچههاش،
هر سلیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقهای رو راضی نکنه.
گندمزارهای مسیر مریوان به باشماق
اقامت در مریوان
برای موندن اطراف دریاچه سه تا گزینه دارید:
-
آپارتمانهای اجارهای در شهر مریوان
خونهها و سوییتهای اجارهای در مریوان،به دریاچه و شهر نزدیکن.
اما دو تا نکته رو باید برای اقامت در این شهر بدونید:
اول اینکه استفاده از حمام گرم در بیشتر خونهها محدودیت زمانی داره.
مثلا سوییت ما فقط ۸ تا ۱۰ صبح و ۱ شب به بعد آب گرم داشت.
پس دقت کنید که موقع اجاره کردن حتما درباره حمام گرم سوال کنید.
دوم اینکه پیدا کردن خونههای اجارهای داخل شهر تو اینترنت سختتره تا حضوری.
کلی شماره رو در و دیوار شهر هست برای خونه اجارهای.
ما از مغازهدارهای اطراف دریاچه هم پرسوجو کردیم.
-
ویلاها در روستاهای اطراف دریاچه زریوار
روستاهای کانیسانان و دره تفی و … پشت دریاچه و نزدیک به مرزن.
رفتوآمد بین روستاها و شهر مریوان، مجموعا یکساعت طول میشه.
یکی از فروشندههای اطراف دریاچه میگفت داخل شهر امنتر از روستاهاست.
گاهی با کردهای عراق و … درگیری پیش میاد.
برای همین ازش خواستیم داخل شهر، سوییت اجارهای سراغ داره.
بعدا که فهمیدیم خودش کمیسیون میگیره، به صداقتش شک کردیم.
سوییتی که ما پیدا کردیم به دریاچه خیلی نزدیک بود.
البته که مزیت محسوب نمیشد.
چون مریوان، شهر کوچیکیه.
سوییت ما آب گرم برای حموم کردن نداشت.
کولری هم که از پنجره فرو شده بود داخل، اصلا خنک نمیکرد.
آشپزخونه … چنگی به دل نمیزد.
اما تراس بزرگی که درختای خیابون احاطهاش کرده بودن،
نداشتههاش رو جبران میکرد.
-
چادر زدن اطراف دریاچه زریوار
دور و بر دریاچه جایگاههایی هست برای چادر زدن مسافرا.
فقط ممکنه سروصدا بدخوابتون کنه.
منطقه اورامانات (هورامان)
وقتی از مریوان به منطقه اورامانات رسیدیم، هوا شده بود ۴۰ درجه.
محلیها میگفتن اینجا گرمترین نقطه استان کردستانه.
هوای گرم و مردمی که دل خوشی از توریستی شدن روستاشون نداشتن،
ترکیب جالبی نبود.
بهمون گفتن گردنه تَته خنکه.
خواستیم از گرما فرار کنیم،
اما چیزی که بهش رسیدیم،
فراتر از چند درجه کاهش دما بود … .
اینجا صفر مرزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــه،
یعنی میتونی عــــــــــــــــــــراق رو،
با چشم غیر مســــــــــــلح ببینی.
حلبــــــــــــــــچه معــــــــــــــــــــــلومه،
و کولبرهـــــــــــــــایی که هر روز،
این مسیر کوهستانی رو میرن،
از چند قدمـــــــــــــــیت رد میشن.
تلویزیون،
لوازم برقی،
سیگار و …،
از عراق میارن.
اگه گیر نیروهای سپاه بیوفتن،
کمترین نتیجهاش،
خرد شدن بــــــــــاریه که،
این همه راه به کول بردن.
اینجا نـــــــــــــان یعنی جـــــــان.
یه گروه از کردهـــــــــــــــــــــــــا بودن که با بیسیم،
آمد و شد این کولـــــــــبرها رو مدیریت میکردن.
جو سنگین و متشنج رو خوب میشد حس کرد.
ما هم خیلی معصومــــــــــــانه ازشون پرسیدیم:
آقا ببخشید اونجا عراقه!؟
اخمــــاشون که باز شد،
از خـــــــــــــــــدا خواسته،
سوالپیچشون کردیم.
“بستنییییییییی … “
صدای فروشندهای که،
بستنی قیفی دستساز،
با شیر محلی میفروخت،
ازون فضا کشیدمون بیرون.
آخه بستنی دستی …
اونم تو صفر مرزی …
وسط عملیات کولبرها …
با اونهمه کُرد جدی بیسیم به دست؟!
بدون اغراق و با اختلاف، بهترین بستنی زندگیم بود.
گردنه تته – به معنی قله پدر,
بلندترین نقطه استان کردستانه.
و نصف سال بخاطر بارش برف مسدوده.
راستی قهوهخونه-رستورانی که اونجاست رو از دست ندید.
صاحبش آدم اصیلیه که اگه روز خوبش باشه،
میتونه یه اتفاق جدید در معاشرت با کردها رو براتون رقم بزنه.
شب رو در روستای سِلین موندیم.
خونه یه زوجی که تازه عروسی کرده بودن.
رو پشت بوم خوابیدیم که از گرما فرار کنیم.
ولی اونهمه ستاره و کوه بیخوابمون کرد.
شایدم اونهمه پشه!
اورامان تخت
روستا اصلا شبیه چیزایی که شنیده بودیم,
یا حتی عکســــــــــــــایی که دیده بودیم نبود.
یه شهر کوچیـــــــــــــــــــــک با یه عالمه مغازه.
هرچیزی که فــــــکرشو میکردی اونجا بود.
حتی پمـــــــپ بنزین و گشتیهای سپاه.
آدماش مثل روستاهای دیگه کردستان،
اهل لبخند و سلامعلیـــــــــــــــــــــک نبودن.
انگار خسته شده بودن از اینهمه توجه!
جمعه صبـــحی که ما اونجا بودیم،
نه جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایی باز بود،
نه اصلا چیزی بـــــــــــندمون میکرد.
راه افتادیم به ســـــــــــمت سنندج،
که یه کــــــــــــله برنگردیم تـــــــهران.
فرصت خوبی بود که دیدنیهای سنندج رو هم ببینیم:
پــــارک کوهستانی آبیدر،
که بـــــــــــــــــــــــــــــعضیها،
و فقط بـــــــــــــــــــعضیها،
بهش میگن بام سنندج.
اونجا به توصیه یک دوست سنندجی،
رفتیم غذاخـــــــــــــــــــــــــــــــــــوری ‘کاباقی’.
مرغ چــــــــــــــــــــــــــــــــــــرررررب داشــــــــت،
و آش دوغ با طـــــــــــــعم اکسپکتورانت.
منــــــــــــــــــــظره شـــــــــــــــــــــــــــــهر اما … .
و عمارت آصف خان وزیری یا خانه کُرد،
که نزدیـــــــــــــــــــــــــک بازار بزرگ سنندجه.
با دیدن این مـــــــــــــــــــــوزه میشه گفت،
دو واحد کردشناسی پـــــــــــــــاس کردید.
خیلی دوستش داشتم.
بازار سنندج جز حمام تاریخی خان،
جاذبه دیگهای برای ما نداشت؛
که اونم نیمه کاره بود.
رستوران معـــــــــــــــــــــروف جهاننما،
در مرکز شهر سنندج رو هم رفتیم.
اما من اصلا توصیهاش نمیکنم.
قورمه سبزی بیاندازه چرب.
دلمه بسیار معمولی.
و چند عدد پرسنل بیحوصله،
در فضایی که خستگی سفر رو به تن آدم میذاشت.
دلمه زن آقا فرزاد تو روستای دولاب، به مراتب خوشمزهتر بود.
باید و نبایدهای سفر به کردستان
کردستان همیشهام خنک نیست!
گول خاطره قدیمیها و کسایی که تو فصل سرما رفتن کردستان رو نخورید.
دمای هوا اوایل شهریور بین ۳۳ تا ۴۱ درجه بود,
و اختلاف دمای شب و روز زیاد.
اونجا که بودیم روزا ۳۸-۴۰ درجه بود.
شبا هم انقدری سرد میشد که بدون پتو و لباس گرم نمیشد خوابید.
به بومیها اعتماد کنید.
چه در سفر به کردستان و چه جاهای دیگه به اطلاعات و توصیههای بومیها اعتماد کنید.
ممکنه در ظاهر کمسوادتر و کم اطلاعتر از ما بنظر بیان،
اما قطعا درباره شهر و دیارشون خیلی بیشتر از من و شما و اینترنت میدونن.
واقعبینانه برنامهریزی کنید.
از تهران که دور میشیم فکر میکنیم دیگه ترافیک و شلوغی تموم شده.
اما واقعیت اینه که در بیشتر شهرها – از جمله سنندج،
ترافیک و تعطیلات میتونه کیفیت و زمانبندی بازدیدتون رو تحتتاثیر قرار بده.
پس شلوغی تعطیلات و آخر هفته رو در برنامهریزیتون لحاظ کنید.
مسلح برید کردستان!
تابستونا پشه و گرما بهتون رحم نمیکنن!
تعداد پشهها هم به ظاهر زیاد نیست.
اما قطعا همون هفهشتایی که نیش میزنن براتون بسه!
اسپری یا پماد ضد نیش حشرات از داروخانه بگیرید.
و یا کرمها و لوسیونهای معطر به خودتون بزنید که نیان سمتتون.
میگن مالیدن آبلیمو رو پوست موثرترین روش سنتی دفع پشه است.
پ.ن. الان که بعد از یکـــــــــسال دارم این پست رو ویرایش میکنم، هنوز جای نیش یکیشون رو پام هست!
کلانه با دوغ محلی رو جدی بگیرید.
برای خوردن کلانه با دوغ محلی ‘واقعی’:
۱. از شهر و جاهای توریستی دور شید.
۲. یه خانوم مسن روستایی رو پیدا کنید که دم در خونهاش داره کلانه میپزه.
ما اینکارو در روستای دزلی – تو مسیر اورامان تخت کردیم.
هم در مسیر رفت و هم برگشت!
توصیفناپذیر.
ماهی کبابی دریاچه زریوار یک بایده!
به هیچوجه ماهی کبابی دریاچه زریوار رو دست کم نگیرید.
مخصوصا اون مغازه کوچیک دم شهربازی با تختای صورتی رو.
و اینـــــــــــــک … [صدای طبل لطفا] … بستنی با شیر محلی
بهترین تجربه بستنی قیفی با شیر محلی رو در مریوان و گردنه تته خواهید داشت، نه سنندج.
هر چی از سنندج دورتر میشید، عطر گلاب و هل بستنی هم بیشتر میشه.
یا حداقل تجربه من اینطوری میگه.
تخمه آفتابگردان
اونهمه گل آفتابگردون تو جاده،
به شک نمیندازتتون که شاید تخمههای اینجا حرف تازهای برای گفتن داشته باشن!؟
شیرینی سنتی کردی
سوغات کردستان، نون برنجی و کاک و شیرینی کنجدی گزنگبین و … هستش.
به توصیه دوست سنندجیم، از فروشگاه ارمغان سنندج خرید کردیم.
خیلی تازه بود.
شیرینی دیگهای که توجهتون رو بهش جلب میکنم،
یه جور باقلوای بزرگ مثلثی بود با آبشکر و خمیر هزارلا.
ما در مسیر مریوان (شهر کانی دینار) امتحانش کردیم.
خوب بود.
اگه اهل سفر هستین، این صفحه رو ببینید.
_________ نوبت شماست _________
تجربه و دیدگاه شما میتونه به دیگران کمک کنه تصمیمات بهتری بگیرن :)
سلام و وقت بخیر
خیلی خوب و جذاب بود ، هم بیان کردن این تجربه به EN هم نوع خودمانی و راحت بیان کردنش.
صدا و افکت ها خوب بودن.
به نظرم لب تاپ مک توی کادر نباشه بهتر هست ، زیرا تمرکز ببینده که باید روی شما باشه ، درصدی از اون به لپ تاپ مربره
شکیبای عزیز سلام،
ممنون از اینکه با این جزیینگری و دقت پست رو دیدید\خوندید و نظرتون رو به اشتراک گذاشتید.
دلیل اینکه لپتاپ در تصویر هست اینه که از بلاگ پست روی سایت، بعنوان یادداشت\یادآور برای ضبط محتوای ویدیو استفاده میشه.
ممنون از بازخورد خوبتون
ممنون خانم میم انشالله میخوام با یه تور از ۱۲تا ۱۶اردیبهشت برم . انشالله که خوب باشه با اتوبوس