دعوا باعث طلاق میشه یا طرز دعوا؟ در این قسمت از آزمایشگاه عشق میخوایم ببینیم چهجور بحثی رابطه رو خراب میکنه.
همینطور پیشبینهای طلاق رو – طبق نتایج چند دهه مطالعات زوجدرمانی – با هم مرور میکنیم.
چطور میشه طلاق رو پیشبینی کرد؟
دورا و اولیور دارن تو آزمایشگاه عشق گاتمن دعوا میکنن. هر دو حدودا ۳۰ ساله و داوطلب شرکت در مطالعه طلاق روی زوجهای تازه ازدواجکرده هستن.
این زوج میگن که زندگی شلوغ اما شادی دارن. دورا دانشکده شبانه پرستاری میره. اولیور هم برنامهنویس کامپیوتره با ساعتای کاری زیاد.
مثل خیلی از زوجهای راضی – و ناراضی – دورا و اولیور هم ازدواجشون بینقص نیست.
اما هر دو میگن که همدیگه رو دوست دارن و میخوان همیشه با هم بمونن.
وقتی درباره برنامههای آیندشون حرف میزنن چشماشون برق میزنه.
از این زوج خواسته میشه برای ۱۵ دقیقه – در مقابل دوربین – سعی کنن یکی از مشکلاتشون رو حل کنن.
همینطور که مشغول حرف زدن هستن، حسگرهایی به بدنشون وصله که سطح استرس رو اندازهگیری میکنه.
بعضیا میتونن با لبخند و کلمات مناسب مشکلشون رو برطرف کنن. اما بیشتر زوجها، عصبانی میشن یا دعوا میکنن.
این دو نفر هم استثنا نیستن.
دورا میگه اولیور به اندازه کافی تو کارای خونه کمک نمیکنه. اولیور هم فکر میکنه دورا زیادی بهش غر میزنه؛ این باعث میشه انگیزه کمتری برای بیشتر کمک کردن داشته باشه.
بعد از مشاهده بحث ۱۵ دقیقهای، گاتمن پیشبینی میکنه این زوج در آینده طلاق میگیرن.
چهار سال بعد، دورا و اولیور در پیگیریهای تحقیقاتی گزارش میدن که زندگیشون در آستانه فروپاشیه.
پیشبینی گاتمن به این خاطر نبود که دعوا میکردن؛ اصلا خود گاتمن ازشون خواسته بود دعوا کنن!
خشم و عصبانیت بین زن و شوهر به خودی خود طلاق رو پیشبینی نمیکنه.
گاتمن میگه در مطالعه زوجهای تازه ازدواج کرده، بعضیها خیلی شدیدتر از دورا و اولیور دعوا میکردن.
اما پیشبینی میشد که ازدواجشون دووم بیاره و با رضایت کنار هم بمونن؛ و موندن.
نشونههای طلاق دورا و اولیور در طرز دعوا کردنشون بود.
اولین نشونه: شروع خشن (Harsh Startup)
اولین علامتی که میگه این بحث – و این ازدواج – خوب پیش نمیره، طرز شروع شدنشه.
دورا از اول، شروع میکنه به استفاده از جملات منفی و اتهام زدن.
وقتی اولیور درباره کارای خونه حرف میزنه، دورا آمادست که مسخرهاش کنه؛
اولیور: “کمک کردن من تو کارای خونه” …
دورا: “یا عدم آن” … !
اولیور سعی میکنه با شوخی، جو رو سبک کنه: من و دورا داشتیم فکر میکردیم یه کتاب با هم بنویسیم به اسم: مردا خوکن!
اما دورا حالت بیتفاوت به خودش میگیره.
اونا یکمی دیگه حرف میزنن و سعی میکنن جوری برنامهریزی کنن که اولیور سهمش رو تو کارای خونه انجام بده.
بعد دورا میگه: راستش من دلم میخواد ببینم این مشکل داره حل میشه، ولی انگار نمیشه.
از کارای خونه فهرست درست کردم ولی جواب نداد.
حتی گذاشتم کاراتو خودت انجام بدی، اما تا یه ماه بعدم انجام ندادی.
دیگه دورا شروع میکنه به سرزنش کردن اولیور. در واقع بهش میگه:
مشکل کارای خونه نیست، تویی!
بحث، زمانی به این سمت – انتقاد و\یا تمسخر که یکی از انواع تحقیره – میره که شروع خشنی داشته باشه.
درسته که دورا با لحن آروم و صدای ملایم با اولیور حرف میزنه، اما از کلمات منفی پرقدرتی استفاده میکنه.
بعد از شنیدن یکی دو دقیقه از حرفاشون، برای گاتمن جای تعجب نداره که آخرشم نتونسته باشن اختلافاتشون رو حل کنن.
پژوهشها میگن اگه بحثی خشن شروع بشه، آخرش بد تموم میشه؛ حتی اگه اون وسطا یه عالمه رفتارای مثبت رد و بدل بشه.
در ۹۶٪ مواقع، نتیجه یک بحث ۱۵ دقیقهای رو براساس ۳ دقیقه اولش میتونید پیشبینی کنید.
شروع خشن، شما رو محکوم به شکست میکنه. اگه بد شروع کردید، یه تنفس بگیرید و دوباره شروع کنید.
دومین نشونه: چهار اسبسوار آخرالزمان
شروع ناملایم دورا زنگ خطر رو به صدا درمیاره که ممکنه با اولیور مشکل جدی پیدا کنن.
وقتی دعوا میکنن، گاتمن دنبال انواع تعاملات منفی میگرده؛ که اگه تو رابطه زیاد پیش بیان، انقدر خطرناک میشن که گاتمن بهشون میگه چهار اسبسوار آخرالزمان.
استعاره چهار اسبسوار آخرالزمان برگرفته از مکاشفه یوحنا – کتاب مقدس مریدان مسیح هستش.
این چهار اسبسوار که نمادهای مریضی، جنگ، قحطی و مرگ هستن، نشانه رستاخیز و آخرالزمان هستن.
گاتمن هم با این استعاره چهار نشونه پایان رابطه و طلاق رو – به ترتیب معرفی میکنه:
- انتقاد criticism
- تحقیر contempt
- حالت تدافعی defensiveness
- بیتفاوتی stonewalling
اسبسوار اول: انتقاد
با هرکسی که زندگی کنیم یه گلایهای ازش داریم. اما بین گلایه و انتقاد دنیایی فاصله است.
گله فقط به رفتار معینی که همسرتون انجام نداده مربوطه. انتقاد کلیتره و با کلمات منفی درباره شخصیت طرف مقابل همراهه.
“من خیلی ناراحت شدم دیشب آشپزخونه رو جارو نزدی. قرار گذاشتیم نوبتی باشه.” این یه گله است.
“چرا انقدر بیتوجهی؟ خیلی بدم میاد هر دفعه مجبورم جای تو آشپزخونه رو جارو کنم. اصن عین خیالت نیست.” این یه انتقاده.
گله روی یک رفتار مشخص تمرکز داره اما انتقاد، سرزنش و ترور شخصیته.
معمولا شروع خشن در پوشش انتقاد ظاهر میشه. ببینید وقتی دورا شروع میکنه به حرف زدن، چطور گلایه به انتقاد تبدیل میشه:
“… منظورم اینه که دلم میخواد ببینم این مشکل داره حل میشه، ولی انگار نمیشه. از کارای خونه فهرست درست کردم ولی جواب نداد. حتی گذاشتم کاراتو خودت انجام بدی، اما یه ماه بعدم انجام نشد.”
انتقاد. دورا غیرمستقیم داره میگه مشکل از اولیوره. حتی اگه اینطوره، سرزنش فقط بدترش میکنه.
مثالهای گله و انتقاد
گله. “ماشین هیچی بنزین نداره. چرا وقتی گفتی بنزین میزنی نزدی؟”
انتقاد. “چرا هیچوقت هیچی یادت نمیمونه؟ هزار بار بهت گفتن بنزین بزن، نزدی.”
گله. “باید بهم میگفتی برای س.ک.س خستهای. خیلی حالم گرفته شد.”
انتقاد. “چرا همیشه انقدر خودخواهی؟ … حرکت زشتیه که منو تحریک کنی بعدم بگی نه. باید قبلش میگفتی حوصله س.ک.س نداری.”
گله. “قرار بود قبل از اینکه کسی رو برای شام دعوت کنی به من بگی. میخواستم امشب با هم تنها باشیم.”
انتقاد. “چرا دوستاتو به من ترجیح میدی؟ من همیشه نفر آخر لیستم. قرار بود امشب تنها شام بخوریم.”
فقط شما نیستید که انعکاس صدای خودتون یا همسرتون رو تو این انتقادات میشنوید. اولین اسبسوار – انتقاد – تو همه رابطهها هست.
گاتمن میگه اگه از هم انتقاد میکنید فکر نکنید حتما کارتون به طلاق میکشه. مشکل اینه که وقتی تو رابطهای انتقاد زیاد میشه، راه رو برای سه اسبسوار دیگه – که خیلی خطرناکترم هستن – باز میکنه.
اسبسوار دوم: تحقیر
دورا از اولیور فقط انتقاد نمیکنه؛ رسما شروع میکنه به مسخره کردنش. وقتی حرف از زدن لیست کارای مربوط به اولیور به در یخچال میشه دورا میگه:
“بنظرت واقعا اهل از روی لیست کار کردنی!؟”
بعد اولیور میگه وقتی میرسه خونه، باید یه ربع استراحت کنه تا بتونه کارا رو انجام بده.
دورا میگه: اگه من یه ربع به حال خودت بذارمت، فکر میکنی انگیزه داشته باشی خودت بپری کارا رو انجام بدی؟
اولیور: شاید. این راهو که هنوز امتحان نکردیم، کردیم؟
اینجا دورا میتونه یکم نرم بشه، اما بجاش با طعنه جواب میده. “بنظرم تو خیلی خوب بلدی بیای خونه ولو شی یا بری تو حموم ناپدید شی!”
بعدم میگه “تو فکر میکنی چاره همه مشکلات ما همون یه ربعه؟’”
بدبینی و تمسخر، شکلهای مختلف تحقیرن. همینطور:
- فحش دادن
- مسخره کردن
- پشت چشم نازک کردن
- دستانداختن و شوخیهای زننده و خصمانه
هر شکلی از تحقیر – که بدترین این چهار سواره – برای رابطه خیلی خطرناکه؛ چون نفرت رو منتقل میکنه.
وقتی طرفتون این پیام رو میگیره که حالتون ازش بهم میخوره، عملا غیرممکنه بتونید مشکلی رو باهاش حل کنید.
تحقیر باعث بیشتر شدن اختلاف میشه تا حل مشکل.
مثال تحقیر موقع دعوا
پیتر، صاحب یه کفشفروشی، استاد تحقیر کردن بود؛ حداقل با زنش.
پیتر میگه: “فقط تفاوت ماشینا و لباسای ما رو ببین. بنظرم این خودش نشون میده من و تو چهجور آدمایی هستیم و چی برامون مهمه.”
“تو منو مسخره میکنی که وانتمو خودم میشورم. اما خودت میری پول میدی که ماشینتو برات بشورن؛ چون حوصله نداری خودت انجامش بدی.
بنظر من کار مضحکیه. شاید لوسترین کاری که تو انجام میدی باشه.”
سینتیا میگه شستن ماشین براش سخته.
پیتر این توضیح رو نشنیده میگیره و میگه: من خودم به ماشینم رسیدگی میکنم چون اینطوری بیشتر دووم میاره.
من از اون آدماش نیستم که بگم ای بابا میرم یه نوشو میگیرم. ولی تو اینطوری هستی.
سینتیا که هنوز امیدواره نظر موافق پیتر رو جلب کنه میگه: من خیلی دوست دارم تو بهم کمک کنی ماشینمو بشورم.
اما پیتر بجای استفاده از این فرصت آشتی، جنگ رو ادامه میده:
چند بار تو کمکم کردی ماشینمو بشورم؟
سینتیا دوباره سعی میکنه:
خب اگه تو بهم کمک کنی منم به تو کمک میکنم.
هدف پیتر این نیست که مشکل رو حل کنه، اون میخواد حالشو جا بیاره. برای همین میگه: سوال من این نبود … چند بار بهم کمک کردی ماشینمو بشورم؟
سینتیا میگه: هیچوقت.
پیتر: میبینی؟ اینجاست که من فکر میکنم توام مسئولی. مثل اینه که بابات برات خونه خریده باشه، ازش توقع داشته باشی بیاد رنگشم بکنه!
سینتیا: خب اگه من همیشه بهت کمک کنم ماشینتو بشوری، توام به من کمک میکنی؟
پیتر میخنده میگه: فکر نکنم بخوام کمکم کنی.
سینتیا: خب تو کمکم میکنی ماشینمو همیشه خودم بشورم؟
پیتر : من وقتی بتونم کمک میکنم. ضمانت مادامالعمر نمیتونم بدم که. کمکت نکنم چیکار میکنی، ازم شکایت میکنی؟
پیتر اینو میگه و دوباره میخنده.
وقتی به این بحث گوش میدید، میفهمید که هدف اصلی پیتر تخریب زنشه. وقتی به سینتیا میگه:
من یه جور دیگه بزرگ شدم و نمیگم بیخیال یکی دیگه میخرم …
یا میگه این خودش نشون میده من و تو چهجور آدمایی هستیم و به چه چیزایی اهمیت میدیم …
خودش رو بالاتر از سینتیا میبینه.
تحقیر از کجا میاد؟
تحقیر از پروروندن افکار منفی راجعبه شریکمون در دراز مدت بوجود میاد.
اگه اختلافات حل نشن، احتمال داشتن این فکرای منفی هم بیشتر میشه.
امکان نداره بار اولی که سینتیا و پیتر درباره پول بحث کردن، پیتر انقدر بیاحترامی کرده باشه. احتمالا اینطوری گلایه کرده که:
“من فکر میکنم بهتره خودت ماشینتو بشوری. وقتی بدی بشورن هزینهاش زیاد میشه.”
اما با ادامه بحثاشون راجعبه شستن ماشین، گلایهها تبدیل به انتقادات کلی شده؛ مثلا تو همیشه ولخرجی میکنی.
و با ادامه اختلاف، پیتر بیشتر، از سینتیا زده شده و شروع کرده به حرفای تحقیرآمیز زدن.
تحقیر نوعی رفتار خصمانه است، چون تهدیدآمیز یا تحریکآمیزه.
وقتی زنی گلایه میکنه که شوهرش به موقع برای شام نمیاد خونه، یه جواب خصومتآمیز میتونه این باشه: خب که چی؟ حالا میخوای چیکار کنی مثلا؟
مثل وقتیکه پیتر به سینتیا میگه “میخوای چیکار کنی، شکایت میکنی ازم؟!” بنظر خودش داره شوخی میکنه، اما در واقع رفتارش خصومتآمیزه.
اسبسوار سوم: حالت تدافعی
وقتی رفتار پیتر انقدر زننده است، طبیعیه که سینتیا هم از خودش دفاع کنه: من انقدرا هم که تو میگی ماشینمو نمیدم بشورن.
سینتیا توضیح میده که شستن ماشین برای اون سختتره تا برای پیتر.
هر چند که برخورد سینتیا قابل فهمه، اما نتایج پژوهشی میگن این رویکرد بندرت نتیجه دلخواه رو میده؛ همسر متخاصم کوتاه نمیاد یا عذرخواهی نمیکنه.
در واقع با این حالت تدافعی میگید که :
“مشکل من نیستم، تویی.”
در حالت تدافعی اختلاف بالا میگیره، برای همینم انقدر خطرناکه.
وقتی سینتیا به پیتر میگه چقدر براش سخته که خودش ماشینشو بشوره؛ پیتر نمیگه “آهاااا، الان فهمیدم!”
در عوض بهانهاش رو نادیده میگیره و بیشتر، از بالا به پایین برخورد میکنه که ببین من چقدر خوب از ماشینم نگهداری میکنم؛ چون تو اینکارو نمیکنی لوس و ننری!
با این سبک نه سینتیا برنده میشه، نه ازدواجشون نجات پیدا میکنه.
البته اینطوریام نیست که سهاسبسوار انتقاد، تحقیر و حالت تدافعی پشت سر هم یورش بیارن تو ازدواج.
در واقع بیشتر شبیه دوی امداده که هر کی چوب رو به اون یکی میده؛ مگر اینکه این روند رو متوقف کنن.
[ دوی امداد، اشاره به مسابقاتی داره که یک چوب امدادی در دست ورزشکارانه و هر کسی بعد از پایان نوبتش چوب رو میده به همتیمیش.]
مثال حالت تدافعی موقع دعوا
دورا و اولیور بظاهر میخواستن مشکل رو حل کنن اما:
- دورا تحقیرآمیز رفتار میکرد.
- اولیور رو با سوالاتش دست مینداخت.
- و هر پیشنهادی رو زیر سوال میبرد.
هرچی اولیور بیشتر حالت تدافعی میگیره، دورا بیشتر بهش حمله میکنه:
- زبان بدنش تکبرآمیزه.
- آروم صحبت میکنه و آرنجاش رو میزه،
- انگشتاش رو قفل کرده تو هم، گذاشته زیر چونش، مثل یه حقوقدان یا قاضی
- سوالای تندی میپرسه تا دستوپا زدن اولیور رو ببینه.
دورا: یعنی تو فکر میکنی چاره همه مشکلات اینه که بهت ۱۵ دقیقه وقت داده بشه؟ (تمسخر)
پیتر: نه من فکر نمیکنم این چاره همه مشکلاته. من میگم، اگه در کنارش یه لیست از کارای هفته رو دربیاریم … اصلا چرا به تقویم نزنیمش؟ ببین تقویم همش جلو چشممه.
دورا: همونجوری که توی برنامه روزانه آنلاینت مینویسم و انجام نمیدی؟ (تمسخر و تحقیر بیشتر)
پیتر: من که فرصت نمیکنم همش برنامه روزانهمو در طول روز نگاه کنم. (حالت تدافعی)
دورا: اونوقت فکر میکنی تقویم رو نگاه کنی؟
اولیور: آره، هر موقع نکردم، باید ازم بپرسی. ولی تو همش بهم میگی: اینکارو نکردی، اون کارو نکردی. بجاش بهم بگو: دلیلی داره که کارا رو انجام ندادی؟
مثل اون شب که بیدار موندم رزومه تو رو درست کنم. چیزای اینطوری همیشه پیش میاد، ولی تو اصلا اونا رو در نظر نمیگیری. (حالت تدافعی)
دورا: منم که یهویی کارا رو انجام نمیدم نه؟ (حالت تدافعی)
اولیور: چرا انجام میدی … بنظر باید یکم خونسردتر باشی.
دورا: هممم … یه جوری حرف میزنی انگار کلی از مشکلاتمونو حل کردیم.
مشخصه که دورا و اولیور – بخاطر انتقاد و تحقیر و حالت تدافعی – هیچ مشکلی رو حل نکردن.
اسبسوار ۴: بیتفاوتی
تو ازدواجهایی مثل دورا و اولیور که شروع بحث خشنه، انتقاد و تحقیر به حالت تدافعی ختم میشه؛ اینم تحقیر رو بیشتر میکنه، آخرشم یکیشون دیگه محل نمیذاره.
این قاصد ورود اسبسوار چهارم – از چهار سوار آخرالزمان رابطه است.
شوهری رو در نظر بگیرید که از سر کار اومده خونه، با کوهی از گلایههای زنش روبرو میشه؛ میره خودشو با گوشیش مشغول میکنه.
هر چی کمتر جواب بده، زنش بیشتر داد میزنه. آخر سرم بلند میشه و میره تو یه اتاق دیگه. بجای اینکه با زنش روبرو بشه، کنار میکشه.
با رو برگردوندن از همسرش، سعی میکنه از دعوا کردن اجتناب کنه، اما در واقع داره از ازدواجش اجتناب میکنه.
مثل دیوار رفتار میکنه. دیوار سنگی … .
هم زنها هم مردها ممکنه تو دعوا نقش دیوار رو بازی کنن؛ اما این رفتار در مردها خیلی شایعتره. دلایلش در پستهای بعدی توضیح داده میشه.
وقتی دو نفر با هم حرف میزنن، شنونده همه جوره به گوینده نشون میده که داره توجه میکنه. تماس چشمی برقرار میکنه، سرشو تکون میده، آهانی میگه … .
اما دیوار سنگی Stonewaller این بازخوردها رو نمیده. بدون اینکه چیزی بگه، رو برمیگردونه یا سرشو میندازه پایین. یهجوری رفتار میکنه انگار نه انگار که دارید حرف میزنید.
دیوار شدن معمولا بعد از سه سوار قبلی – انتقاد، تحقیر و تمسخر – از راه میرسه. برای همین بین زوجهای تازه ازدواجکرده – مثل اولیور و دورا کمتر رایجه؛ تا زوجهایی که خیلی وقته تو سیکل منفی افتادن.
خیلی طول میکشه ۳ سوار اول انقدری بتازونن که بیتفاوتی بشه تنها راه خلاص.
این همون راه خلاصیه که مک انتخاب میکنه وقتی با زنش – ریتا – راجعبه رفتار همدیگه تو مهمونیا دعوا میکنن.
مثال دیوار سنگی شدن موقع دعوا
ریتا میگه مشکل اینه که مک زیادی مشروب میخوره. اونم میگه مشکل بزرگتر، واکنش ریتاست: با داد زدن سر مک جلو دوستاشون آبروریزی میکنه. این اواسط یکی از دعواهاشونه:
ریتا: حالا دوباره من شدم مشکل! من شروع کردم به گلایه، بعد خودم شدم مشکل! همیشه همینه.
مک: آره خودم میدونم اینکارو میکنم. (مکث) اما بچهبازیا و قشقرق به پا کردنای تو، آبروی منو دوستامو میبره.
ریتا: اگه مشروب خوردنت رو کنترل کنی … خوااااهش میکنم … .
مک: (سرشو میندازه پایین، تماس چشمی برقرار نمیکنه و هیچی نمیگه.)
ریتا: چون من فکر میکنم (با خنده) بیشتر اوقات با هم خیلی خوبیم، واقعا (با خنده).
مک: (همون رفتار بیتفاوت رو ادامه میده، ساکته و تماس چشمی برقرار نمیکنه.)
ریتا: بنظرت اینجوری نیست؟
مک: (هیچ جوابی نمیده.)
ریتا: مک؟ الو؟!
…
بنظر ریتا، گلایههاش هیچ تاثیری روی مک نداشته. اما واقعیت فراتر از اینهاست. معمولا واکنش بیتفاوتی آدمها رو از “غرق شدن” محافظت میکنه.
نشونه سوم : غرقشدگی Flooding
غرق شدن موقع دعوا یعنی حرفا و رفتارای منفی همسرتون – انتقاد، تحقیر یا حتی حالت تدافعی – انقدر زیاد و ناگهانیه که شوک میشید. در مقابل این حمله گاز انبری انقدر احساس بیدفاع بودن میکنید که حاضرید هر کاری بکنید تا تکرار نشه. اینجاست که از نظر هیجانی از رابطه فاصله میگیرید.
با این تفاسیر جای تعجب نداره که ریتا و مک هم جدا شدن.
شوهری دیگه – پل – خیلی رک راجعبه اینکه چرا در مقابل رفتار منفی همسرش – ایمی – بیتفاوت میشه حرف میزد. در این مکالمه توضیح میده که بیتفاوتا چه احساسی دارن.
ایمی: وقتی من عصبانی میشم، تو باید مداخله کنی و سعی کنی اوضاع رو بهتر کنی. اما وقتی یهو ساکت میشی، معنیش اینه که “من دیگه برام مهم نیست تو چه حالی داری.”
من احساس میکنم کوچیک شدم؛ احساسات و نظراتم هیچ تاثیری روی تو نداره. و بنظرم زندگی زناشویی نباید اینطوری باشه.
پل: تمام حرف من اینه که اگه میخوای یه صحبت جدی داشته باشیم، باید بدون جیغوهوار باشه. چیزایی که تو میگی واقعا به آدم بر میخوره.
ایمی: خب وقتی که من عصبانی باشم و بخوام ناراحتت کنم، این چیزا رو میگم؛ و اینجاست که هر دو باید کوتاه بیایم.
من باید بگم: معذرت میخوام. توام باید بگی: میدونم که تو خیلی دوست داری درباره این موضوع حرف بزنی.
منم باید واقعا سعی کنم باهات صحبت کنم و تلاشای تو رو نادیده نگیرم.
پل: من وقتی حرف میزنم که …
ایمی: به نفعت باشه!
پل: نه، وقتی که جیغوداد یا حمله نکنی.
ایمی هی سعی کرد به پل بگه وقتی بیتفاوت میشه چه احساسی داره. ولی انگار نمیشنید که پل میگه چرا بیتفاوت میشه:
بیتفاوت میشه چون از پس عصبانیت همسرش بر نمیاد.
این زوج هم بعدها طلاق گرفتن … .
علاوه بر چیزایی که گفتیم طلاق، پیشبینهای دیگهای هم داره.
در پست بعدی آزمایشگاه عشق درباره نشونههای دیگه طلاق بیشتر حرف میزنیم.
واقعا هر دعوایی نمیتونه جدایی بیاره؟
تجربیات و نظراتتون رو با دیگران در میون بگذارید.
ثبت ديدگاه