تبعیض جنسیتی، جنسیتزدگی یا جنسیتگرایی [sexism] یعنی با آدما به خاطر جنسیتشون یه جور دیگه رفتار بشه.
جنسیت یک ویژگی زیستشناختی و جسمانیه.
اما زنانگی و مردانگی مفهومی اجتماعیه.
یعنی خونواده و اجتماع، رفتارهای زنانه یا مردانه رو در ما تقویت میکنن.
در واقع، نقشهای جنسیتی محصول انتظارات اجتماعی هستن و نه تفاوتهای ریشهای زیستشناختی.
یکی از دلایل این ادعا اینه که در فرهنگهای مختلف، تعاریف مختلفی از زنانگی و مردانگی وجود داره.
یعنی چیزی که در جامعهای زنانه تلقی میشه، در جامعه ای دیگه لزوما به زنانگی ربط داده نمیشه.
مثلا در فنلاند و نروژ و دانمارک و ایسلند و سوئد – که حداقل شکاف جنسیتی رو دارن – پدرها هم برای مراقبت از بچهها و کارهای خونه، مرخصی میگیرن و معتقدن بزرگ کردن بچهها مسئولیت هر دو والده. [منبع]
جنسیتی کردن نقشها
نقشهای جنسیتی رفتارهایی هستن که جامعه بر حسب جنسیت افراد ازشون انتظار داره.
مثلا از زنها توقع میره مهربون و دلسوز باشن.
و اگه زنی این ویژگیها رو نداشته باشه، سرد و بیاحساس یا زیادی منطقیه.
ولی اگه یه مرد احساساتش رو بروز نده خیلی راحتتر میپذیریم.
یا حتی اون رو بخشی از طبیعت مردونش میدونیم.
این انتظارات باعث میشه نقشهایی که زنها و مردها در حیطههای مختلف اقتصادی، سیاسی و … در جامعه ایفا میکنن، تحتتاثیر قرار بگیره.
در واقع، نقشهای جنسیتی باعث میشن فعالیتهای مختلف در جامعه بر اساس جنسیت افراد تقسیمبندی بشن.
یعنی هر آدمی مجبور باشه بر اساس جنسیتش نقشهایی رو ایفا کنه.
و از دسترسی به فرصتهایی برای بکارگیری تمام ظرفیتهاش و دنبال کردن علائقش باز بمونه.
مثلا از مردها انتظار میره نانآور خونه باشن.
و زنها هم بچه بزرگ کنن.
چون فرض بر اینه که زنها طبیعتی مراقبتکننده و دلسوز دارن.
همین، میتونه مانع پیشرفت شغلی بشه و توان اقتصادی اونها رو پایین بیاره.
چون وقتی زنها نقش اصلیشون رو خانهداری و فرزندآوری بدونن، مجبور میشن از درآمدشون صرفنظر کنن یا پارهوقت کار کنن.
از طرفی، وقتی مردها نانآور خونواده باشن، مجبور میشن از زمان با کیفیت با بچههاشون و داشتن نقش فعال در تربیت و رشد اونها چشمپوشی کنن.
اینکه چقدر از تفاوت نقشهای زن و مرد، به انتظارات و الگوهای جامعه برمیگرده و چقدرش از تفاوتهای زیستشناختی زنها و مردها ناشی میشه، هنوز مورد بحثه.
چون تا زمانی که جامعه با زنها و مردها یکسان رفتار نکنه، غیرممکنه بتونیم تواناییهای واقعیشون رو بشناسیم، و بفهمیم که آیا واقعا بین زن و مرد انقدر تفاوت وجود داره یا نه.
تبعیض جنسیتی در رسانه
تصویر ما از مرد و زن – بیش از چیزی که فکر میکنیم – تحتتاثیر ایدهآلهاییه که دور و برمون میبینیم.
خصوصا چیزایی که در رسانههای جمعی مثل فیلم و تلویزیون و اخبار و تبلیغات و شبکههای اجتماعی میبینیم.
مثلا تو تبلیغ هیچ تیغ اصلاحی، پای زنها پشمالو نیست.
یا زنی که اضافه وزن داره، لباس و لوازم آرایش تبلیغ نمیکنه.
تو تبلیغات، مردا پوشک بچه عوض نمیکنن.
شستوشو و پخت و پز نمیکنن.
و اینطوریه که یاد میگیریم:
زن باید بدنی لاغر و بیمو داشته باشه و کارای خونه رو هم با خوشحالی انجام بده.
مردا هم که همش دنبال پول و ماشین و زنای خوشگلن!
سینما و تلویزیون هم وضعیت بهتری نداره.
فیلمنامهها و کارگردانها و تهیهکنندهها – که عمدتا مرد هستن – دنبال زنهای جوون و جذابیان که نقشهای رمانتیک بازی میکنن.
وظایف متناقض رسانه
فیلم و سریال و سینما و تلویزیون، از یه طرف باید واقعیتهای جامعه رو به تصویر بکشه و از طرف دیگه سعی کنه با نشون دادن تبعیض باعث استمرارش نشه.
در واقع، نشون دادن واقعیت زیسته زنان، هم میتونه عادی جلوهاش بده، و هم به چالش بکِشتش.
همونطور که در مورد تبلیغات هم گفته شد، وقتی زنها مدام تو نقشهای مشخصی دیده بشن،
مثلا کدبانوی خونه باشن،
تصویری شکل میگیره از اینکه همه چی باید چطوری باشه.
و این یعنی تقویت و تثبیت نقشهای جنسیتی.
در نتیجه، اینکه جنسیت چطور در رسانهها به تصویر کشیده میشه، محرک بسیار قدرتمندی برای
به چالش کشیدن و تغییر،
یا عادیسازی و تثبیته.
انواع تبعیض جنسیتی
تبعیض مستقیم
تبعیض مستقیم جاییه که زنها به صرف جنسیتشون مورد رفتار تبعیضآمیز قرار میگیرن.
مثلا راه ندادن زنها به استادیومهای ورزشی تبعیض آشکار علیه زنهاست.
یا اینکه زنها حق ندارن طلاق بدن و فقط طلاق داده میشن هم غیرقابل توجیهه.
فیلم آفساید به کارگردانی جعفر پناهی – که درباره عدم اجازه ورود زنان به استادیوم هست – رو ببینید.
تبعیض غیرمستقیم
تبعیض غیرمستقیم وقتیه که سیاست، ملاک یا رفتاری وجود داره که باعث میشه زنها مورد تبعیض قرار بگیرن.
مثلا اصرار به اینکه همه کارکنان باید تمام وقت کار کنن وقتی نیازی به قرارداد تمام وقت نیست.
اینطوری زنهایی مورد تبعیض قرار میگیرن که فرزند دارن و میخوان به مسئولیتهای مادریشون برسن.
در نتیجه مجبور میشن استعفا بدن یا به مشاغل پارهوقت رو بیارن.
چیزی که توان و نقش اقتصادی اونها رو در جامعه تحتتاثیر قرار میده.
تبعیض مرکب یا دوگانه
تبعیض مرکب یا دوگانه وقتی اتفاق میوفته که فردی به خاطر ترکیبی از دو ویژگی مثلا جنسیت، سن، تاهل، بارداری، ترجیح جنسی، باورهای مذهبی، ملیت، نژاد و … مورد رفتار تبعیضآمیز ناخوشایند قرار بگیره.
مثلا زنهای مسن – هم بخاطر زن بودن و هم جوان نبودن – و یا زنهای سیاهپوست، به خاطر نژاد و جنسیتشون در معرض تبعیض بیشتری هستن.
تبعیض جنسیتی: کار زنها
از قرن نوزدهم و در دوره انقلاب صنعتی، الگوی نانآور یا Breadwinner Model باعث خونهنشینی زنها شد.
این تغییر در الگوی خانوادگی – که عمدتا طبقه متوسط رو تحت تاثیر قرار داد – باعث شد به جای اینکه مثل قبل همه اعضای خونواده کار کنن، مردای بالغ و بزرگسال نانآور خونواده شدن.
الگوی نانآور مذکر – که مردا بیرون کار میکنن و زنها خونه رو میگردونن – بر مبنای فرضیاتی درباره توانایهای زنها و قدرت بدنیشون و رفتارهای فرهنگی شکل گرفت.
کمکم با پیشرفت تکنولوژی و اختراع وسایلی مثل جارو برقی و لباسشویی، زمان انجام کارهای خونه کمتر شد.
اما از این لحاظ که چه کسی کارا رو انجام بده، تغییری بوجود نیومد.
در واقع، بزرگترین فایده اختراع لوازم برقی خونگی برای زنها این بود که وقت کنن کارای با دستمزد رو هم انجام بدن!
هنوز هم زنان شاغل – در سراسر دنیا – بیشتر از همسرانشون کارهای خونه رو انجام میدن.
به این پدیده بار مضاعف [Double Burden] یا شیفت دوم گفته میشه.
از طرفی، کاری که زن تو خونه انجام میده، غیرتخصصی بنظر میاد، رایگانه و انگار انجام وظیفه است.
نداشتن دستمزد برای انجام کارهای خونه، ارزش اقتصادی اون رو پایین میاره.
و در نتیجه، زن رو در موضع ضعیفتر قرار میده.
کار خونه هم ارزش اقتصادی داره
با این که نقشهای مراقبتی و کار خونه – که عمدتا توسط زنها انجام میشه – بدون دستمزده، اما به بقای واحد خانواده کمک میکنن.
فکر میکنید استخدام یه نفر که تمام وقت از بچهها مراقبت کنه، خونه رو تمیز نگه داره، خرید و آشپزی و … کنه چقدر هزینه میبره؟
از طرفی، در نظر گرفتن هزینه فرصت از دست رفته اشتغال خارج از منزل و پیشرفت شغلیای که زنها ازش چشمپوشی میکنن، تصویر کاملتری از نقش زنها در منزل رو بهمون میده.
وقتی از این دیدگاه به کار زنها نگاه کنیم، ارزشی که در ذهنمون بهش نسبت میدیم، تغییر میکنه.
اینطوری، دیگه نمیتونیم با نگاه سلسهمراتبی، نانآور خونه رو که حقوق میگیره، در جایگاهی بالاتر از کسی که خونه رو اداره میکنه قرار بدیم.
کسی جلوشونو نگرفته …
در سفسطه آزادی یا Freedom fallacy اعتقاد بر اینه که زنها مختارن خودشون انتخاب کنن چی براشون خوبه.
واقعیت اینه که انتخاب زنها در زمینه ساختار قدرت در جامعه – که تربیت، فرهنگ، هنجارها و انتظارات جامعه اون رو میسازه – شکل میگیره.
مثلا وقتی بچهداری وظیفه زن تلقی میشه، و امکانات کم هزینه برای نگهداری از بچهها وجود نداره، حق انتخاب یا انتخاب آزاد برای اشتغال معنای چندانی پیدا نمیکنه.
بدن زن و تبعیض جنسیتی
زن باید جذاب باشه، ولی نه خیلی!
بدن زنها بیشتر از مردها مورد توجه قرار میگیره و درباره ظاهرشون بیشتر نظر داده میشه.
حتی فیزیک زنها روی پیشرفت شغلی و ترفیعشون و سِمَتی که میگیرن هم اثر میذاره.
یعنی توانایی اونها براساس زیبایی چهره و ترکیب اندامشون و اینکه سر کار چه شکلی ظاهر بشن، ارزیابی میشه.
مثلا زنهایی که زیاد آرایش میکنن، امتیاز پایینتری از نظر شخصیت اخلاقی moral character میگیرن.
و اونایی که لباسای بازتر و برانگیزانندهتر میپوشن هم بابت عملکردشون امتیاز کمتری میگیرن.
از طرفی، ارزیابی عملکرد زنهایی که اصلا آرایش نمیکنن هم با امتیاز پایینتری همراهه.
جالبتر اینکه جذاب بودن مردها و زنها اثرات متفاوتی داره:
مردهای جذاب، از نظر توانمندی امتیاز بالاتر و زنهای جذاب، امتیاز پایینتری میگیرن.
حتی زنهای چاق هم نسبت به مردهای چاق، در موقعیت تبعیضآمیزتری قرار میگیرن.
استفاده ابزاری از زنها
بدن برهنه و نیمهبرهنه زنها بیشتر از مردها، به نمایش گذاشته میشه.
همین باعث میشه بیشتر براساس ظاهرشون قضاوت بشن و یا ازشون استفاده ابزاری بشه.
استفاده ابزاری یا objectify کردن یعنی یک انسان رو به چشم وسیله یا شیئ ببینید.
یعنی با یک انسان طوری رفتار کنید که انگار فقط یک ابزاره.
بخصوص ابزار جنسی.
زنها اغلب به اعضای بدنشون تقلیل داده میشن،
طوری که فقط یه تنه ازشون باقی میمونه،
بدون فکر و احساس،
بدون اختیار.
این نگاه ابزاری، حتی در زنها هم میتونه درونی بشه.
یعنی بپذیرن که ابزارن و اونها هم با خودشون مثل ابزار رفتار کنن.
مثلا برای رسیدن به ظاهر ایدهآل بیش از حد حساس باشن.
که در حالتهای افراطی، روی سلامت جسمی و روانیشون تاثیر بذاره.
نظرات زنها و تبعیض جنسیتی
وقتی زنها اغلب در بدنشون خلاصه میشن، عجیب نیست که نظراتشون هم زیاد جدی گرفته نشه.
همین موضوع، روی ظرفیت اونها برای تغییر وضعیت موجود تاثیر میذاره.
البته اینطوری نیست که صدای زنها اصلا شنیده نمیشه.
بلکه معنیش اینه که زنها باید سختتر تلاش کنن تا شنیده بشن و به دیدگاه شون اعتنا بشه.
اگه این پست براتون جالب بود، ممکنه بخواید درباره این موضوعات هم بدونید:
- فمینیسم جنگ با مردها نیست
- ازدواج سفید در ایران
- چیزایی که کاش زودتر میفهمیدم
- راهنمای کامل گیاهخواری
- کتابهایی که دنیامو ساخت
_________ نوبت شماست _________
تجربه و دیدگاهتون میتونه به دیگران کمک کنه :)
سلام خسته نباشید
یکی از معدود دفعاتیه که با نظرتون مخالفم بنظرم شما هم تحت پروپاگاندای پست مدرن ها و یا فمنیست های مدرن و یا رادیکال قرار گرفتید .
جالبه شما کشورهای اسکاندیناوی رو مثال میزنید و البته به درستی هم میگید چون اسکاندیناوی پایتخت فمنیسم تو دنیا هست و این جنبش که خیلی هم جنبه تعصبی و رادیکال گرفته اونجا تو همه جنبه های زندگی شخصی و اجتماعی مردمش نمود پیدا کرده
شما اصلا خبر دارید چه بلایی داره سر جامعه اسکاندیناوی میاد ؟ تو شهر های اصلی اسکاندیناوی و مخصوصا شهرهای سوئد جمعیت مردم بومی اونجا نسبت به مردم مهاجر داره به اقلیت کاهش پیدا میکنه ، جمعیت دانش اموز واقعا سوئدی تو پایتخت سوئد که استکهلم باشه به سی درصد رسیده و حدود هفتاد درصد دانش اموزا از جمعیت مهاجر هستن .
بخاطر چی ؟ واضحه فمنیسم مدرن ، مردم دیگه بچه دار نمیشن ، زنا بچه اوردن رو مصداق بارز نظام ظالم مرد سالاری میدونن ! مردم جامعه و بیشتر از سمت مرد ها حتی دیگه ازدواج نمیکنن که هیچ حتی تو یک رابطه عاطفی درست و معنی دار هم نمیرن و اکثرا فرهنگ هوکاپ و یا هوکاپ کالجر رو انتخاب کردن چون این چیز هایی که شما میگید کلیشه های جنسیتیه تحت تاثیر فرهنگ در اصل اکثرش واقعا غریزه انسانه و جامعه مدرن و یا فمنیسم رادیکال داره باهاش مبارزه میکنه و بنظرم مردم و مخصوصا مردها رو دچار سردرگمی کرده چون اگه یه مرد بخواد طبق غریزش و یا واقعیت وجودیش رفتار کنه سریعا برچسب زن ستیز و یا واپسگرا میخوره ، پس ترجیح میده اصلا سمت زن ها نره و برای برطرف کردن نیاز جنسیش فرهنگ هوکاپ و یا سکس تفننی و بدون احساس رو تجربه کنه .
اون اتوپیا و جریان ایده الی که شما داری معرفی میکنی رسما یه جامعه عقیم به وجود اورده و کاملا داره باعث فروپاشیده شدن اون جوامع میشه چون بنیان خانواده که مهم ترین چیز یک جامعس تو اسکاندیناوی یا از بین رفته و یا داره میره اینا تماما ثمره پست مدرنیسم و در کنارش فمنیسم رادیکال و یا مدرن هست
اسکاندیناوی فقط یک نموس نمونه های زیاد تو کشورای مختلف هست ، به طور مثال کانادا ، اخیرا جاستین ترودو به بهانه فمنیسم و این موج و پروپاگاندای پوپولیستی که تو گفتار شما هم میشد دید اومده کابینش رو بر اساس جنسیت چیده ! و نصف کابینه رو زنان و نصف دیگه رو مردان تشکیل میده ، یعنی رسما شایسته سالاری رو فدای ایدئولوژی کرده ، شاید اگه برحسب شایسته سالاری کابینه تعیین میکرد %70 کابینه رو زنان تشکیل میدادن و یا بلعکس ، بقول جردن پیترسون اعضای اون کابینه تا اخر عمر باید از خودشون خجالت بکشن .
البته با بعضی صحبت هاتون موافقم مثل استفاده ابزاری از زنان و همینطور حق کار و در کل حقوق برابر زن و مرد و تو بحث رسانه هم کاملا مخالف ، مسلما یه مرد مثل من ترجیح میده یه زن جذاب بدون پشم پا بقول شما و لاغر و در کل چیزایی بر اساس معیار زیبایی رو تو فیلم تبلیغ و یا مدل ها ببینه همونطور که زنی مثل شما هم ترجیح میده مرد جذاب قدبلند و خوش هیکل رو تو بستر مدیا ببینه و برای هر دو جنس جذاب تره ، من نمیفهمم چه مشکلی واقعا داره ؟! قرار نیست همه بازیگر و یا مدل بشن همونطور که قرار نیست همه دکتر ، مهندس و یا فوتبالیست بشن جامعه بر اساس رقابت شکل گرفته و درستش هم همینه .
در اصل اون فمنیسم واقعی که اواسط قرن بیست شکل گرفت و یکی از زیباترین جنبه های فرهنگی قرن بیست بود ، نه این فمنیسم مدرن و یا رادیکال ، این جریان در کنار جریان های دیگه داره ارزشای اخلاقی و اجتماعی جامعه مدرن رو از بین میبره .
بهتون پیشنهاد میکنم پادکست ها و یا صحبت های پروفسور پیترسون که احتمالا معرف حضورتون هست در باب فمنیسم مدرن و جریان چپ نو و پست مدرنیسم رو گوش بدید .
شرمنده سرتون رو درد اوردم موفق باشید .
سلام خسته نباشید
یکی از معدود دفعاتیه که با نظرتون مخالفم بنظرم شما هم تحت پروپاگاندای پست مدرن ها و یا فمنیست های مدرن و یا رادیکال قرار گرفتید .
جالبه شما کشورای اسکاندیناوی رو مثال میزنید و البته به درستی هم میگید چون اسکاندیناوی پایتخت فمنیسم تو دنیا هست و این جنبش که خیلی هم جنبه تعصبی و رادیکال گرفته اونجا تو همه جنبه های زندگی شخصی و اجتماعی مردمش نمود پیدا کرده
شما اصلا خبر دارید چه بلایی داره سر جامعه اسکاندیناوی میاد ؟ تو شهر های مختلف اسکاندیناوی و مخصوصا شهر های سوئد جمعیت مردم بومی نسبت به مردم مهاجر داره به اقلیت کاهش پیدا میکنه ،جمعیت دانش اموز واقعا سوئدی تو پایتخت سوئد که استکهلم باشه به سی درصد رسیده و حدود هفتاد درصد دانش اموز ها از جمعیت مهاجر هستن
بخاطر چی ؟ واضحه فمنیسم مدرن ، مردم دیگه بچه دار نمیشن ، زنا بچه اوردن رو مصداق بارز نظام ظالم مردسالاری میدونن ! مردم جامعه و بیشتر از سمت مرد ها حتی دیگه ازدواج نمیکنن که هیچ حتی تو یک رابطه عاطفی درست و معنی دار هم نمیرن و اکثرا فرهنگ هوکاپ و یا هوکاپ کالچر رو انتخاب کردن چون این چیزایی که شما میگید کلیشه های جنسیتیه تحت تاثیر فرهنگ در اصل اکثرش واقعا غریزه انسانه و جامعه مدرن و یا فمنیسم رادیکال داره باهاش مبارزه میکنه و بنظرم مردم و مخصوصا مردها رو دچار سردرگمی کرده چون اگه یه مرد بخواد طبق غریزش و یا واقعیت وجودیش رفتار کنه سریعا برچسب زن ستیز و یا واپسگرا میخوره ، پس ترجیح میده اصلا سمت زن ها نره و برای برطرف کردن نیاز جنسیش هم فرهنگ هوکاپ و یا سکس تفننی و بدون احساس رو انتخاب و تجربه میکنه .
اون اوتوپیا و جریان ایده الی که شما داری معرفی میکنی رسما یه جامعه عقیم به وجود اورده و کاملا داره باعث فروپاشیده شدن اون جوامع میشه چون بنیان خانواده که مهم ترین چیز یک جامعس تو اسکاندیناوی یا از بین رفته و یا داره میره ، اینا تماما ثمره پست مدرنیسم و در کنارش فمنیسم رادیکال و یا مدرن هست .
اسکاندیناوی فقط یک نمونس ، نمونه های زیاد تو کشورای مختلف هست ، بطور مثال کانادا ، اخیرا جاستین ترودو به بهانه فمنیسم و این موج و پروپاگاندای پوپولیستی که تو گفتار شما هم میشد دید اومده کابینش رو بر اساس جنسیت چیده ! نصف کابینه رو زنان و نصف دیگه رو مردان تشکیل میده ، یعنی رسما شایسته سالاری رو فدای ایدئولوژی کرده ، شاید اگه بر حسب شایسته سالاری کابینه تعیین میکرد ٪۷۰ کابینه رو زنان تشکیل میدادن و یا بلعکس ، بقول جردن پیترسون اعضای اون کابینه تا اخر عمد باید از خودشون خجالت بکشن .
حتی این موضوع رو تو ایران هم اخیر میشد دید ، گارد گرفتن به اصطلاح فمنیست های ایرانی نسبت به شعار مرد میهن ابادی ! و یا زنونه مردونه کردن انقلاب ایران .
البته با بعضی صحبتاتون موافقم مثل استفاده ابزاری از زنان و همینطور حق کار و در کل حقوق برابر زن و مرد و تو بحث رسانه هم کاملا مخالف ، مسلما یه مرد مثل من ترجیح میده یه زن جذاب بدون پشم پا به قول شما و لاغر و در کل چیزایی بر اساس معیار زیبایی رو تو فیلم تبلیغ و یا مدل ها ببینه ، همونطور که زنی مثل شما هم ترجیح میده مرد جذاب قدبلند و خوش هیکل رو تو بستر مدیا ببینه و برای هر دو جنس این موضوع جذاب تره ، من نمیفهمم واقعا چه مشکلی داره ؟! قرار نیست همه بازیگر و یا مدل بشن همونطور که قرار نیست همه دکتر ، مهدنس و یا فوتبالیست بشن جامعه بر اساس رقابت شکل گرفته و درستش هم همینه .
در اصل اون فمنیسم واقعی که اواسط قرن بیست شکل گرفت ، یوی از زیباترین جنبه ها و جنبش های فرهنگی قرن بیست بود ، نه این فمنیسم مدرن و یا رادیکال ، این جریان در کنار جریان های دیگه داره ارزش های اخلاقی و اجتماعی جامعه مدرن رو از بین میبره .
بهتون پیشنهاد میکنم پادکست ها و یا صحبت های پروفسور پیترسون که احتمالا معرف حضورتون هست در باب فمنیسم مدرن ، جریان چپ نو و پست مدرنیسم رو گوش بدید
شرمنده سرتون رو درد اوردم موفق باشید
ضمن عرض قدردانی از این مطلب ،پیام آقای سروش رو خوندم و به شدت باهاشون در مورد فمنیسم مدرن موافقم.. یه موضوع دیگه هم به صحبتهای ایشون اضافه میکنم: در حال حاضر اگه خانمی بخواد از فمنیسم افراطی فاصله بگیره و در کشوری مثل کانادا با جنس مذکر ارتباط بگیره، اونقدر از طرف آقا شرط و شروط براش تعیین میشه که باز هم تعادل رابطه از دست میره چراکه خانم قانونا حق داره به جرم بلند نفس کشیدن مرد هم ازش شکازت کنه! ( قوانین بسیار سختگیرانه و افراطی برای مردها منظور هست) و شخصا معتقدم چنین برنامه هایی رو دولتها در جهت حذف خانواده و رواج انواع روشهای بیمارگونه زندگی و رابطه جنسی در پیش گرفتند.